ایران در نقشه جهان

بازتاب گسترده نشست صریح و گفتگوی انتقادی با دکتر محسن رنانی

دوشنبه دوم دي ماه 1392
وقتی از محسن رنانی پرسیده می شود كه روند آینده اقتصاد ایران را چگونه ارزیابی می كند، سوال را خطرناك ارزیابی می كند، می خندد و می گوید ترجیح می دهد كه درباره این سوال سكوت كند و در این باره اظهارنظر نكند. این در حالی است كه عصر روز چهارشنبه 27 آذرماه این استاد نام آشنای اقتصاد دانشگاه اصفهان تقریبا از پاسخ دادن به هیچ سوالی درباره پروژه فكری و آثارش طفره نرفت و با حوصله و متانتی مثال زدنی به نقدهایی كه دانشجویان یا مخاطبان نشست بر او وارد آوردند، گوش كرد و با پذیرش برخی از آنها یا تشریح دیدگاه هایش كوشید از بدفهمی ها ابهام زدایی كند. در این نشست كه در ادامه نشست های «در كجا ایستاده ایم» در خانه اندیشمندان علوم انسانی به همت انجمن علوم سیاسی ایران برگزار می شد، ابتدا آرش ابراهیمی دانش آموخته اقتصاد انرژی روایتی از دیدگاه های دكتر رنانی در سه كتاب «بازار یا نابازار» (1376)، «چرخه های افول اخلاق در اقتصاد» و «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» (1392) و سایر مقالات و گفت وگوهای ایشان از جمله «سقوط سرمایه اجتماعی» (1381)، عرضه كرد و برخی از مهم ترین مفاهیمی را كه دكتر رنانی در حوزه اندیشه اقتصادی و سیاسی ما وارد كرده چنین خواند: سرمایه اجتماعی، تله بنیانگذار، آنتروپی اقتصادی، تكینگی اقتصادی، سرمایه های نمادین، كهولت اقتصادی، امتناع سیستمی و اقتصادی، دولت مردد و دولت متناقض. سپس روزبه حاتمی محقق امنیت بین الملل و نسرین قنواتی، دانشجوی دكترای سیاستگذاری عمومی نقدهایی متعدد به دیدگاه های دكتر رنانی وارد كردند. ادامه نشست با پاسخ های دكتر رنانی همراه بود. اگرچه جلسه به همین جا ختم نشد و روند پرسش و پاسخ ها از سوی مدعوین و حضار جلسه تا حدود سه ساعت ادامه داشت. در ادامه با توجه به محدودیت های صفحه ناگزیر از آن هستیم كه به مهم ترین بخش از پاسخ های دكتر رنانی بپردازیم:

    متنی برای به وحشت انداختن سیاستمداران
    دكتر رنانی در آغاز از برگزاری این نشست جدی اظهار خرسندی كرد و گفت: از زمانی كه كتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی» را به صورت اینترنتی منتشر كردم، هیچ كس نقد جدی بر كتاب نكرده بود كه امری نگران كننده است. حتی در جلسه مركز بررسی های استراتژیك ریاست جمهوری احساس كردم كه دست اندركاران حوزه انرژی یا كتاب را نخوانده بودند یا موافق تحلیل ها نبودند. من در نگارش این كتاب همچون آدمی بودم كه پای كوهی ایستاده و ناظر سقوط بهمن است و فقط می خواهد داد بزند. در زمان نگارش كتاب احساس می كردم همه چیز دارد به زیان ما تمام می شود و فقط باید بقیه را آگاه كرد. دنبال یك نوشته علمی نبودم، بلكه قصدم نگارش متنی بود كه هر سیاستمداری كه می خواند، وحشت كند. این وحشت به تدریج در من شكل گرفت. از سال 1384 با مساله خط لوله گاز پاكستان و حتی پیش از آن متوجه این موضوع شدم كه ما در حال طی كردن یك مسیر خطا هستیم. البته جلوی بلوغ تمدنی را نمی شود گرفت، اما باید به آن و پیامدهایش آگاه شد.


      عصر انقلاب به پایان رسیده است
    به روایت آرش ابراهیمی نظریه اساسی كتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» این است كه غرب با یك بحران خودساخته می خواهد با ناامن نشان دادن منطقه خاورمیانه و بالانگه داشتن قیمت نفت سرمایه گذاری در انرژی های نو را در كشورهای خودش توجیه پذیر كند. دكتر رنانی درباره این اثر گفت: من خوشحالم كه الگوی انرژی جهانی در حال تحول است و نفت از دسترس دولت ایران خارج می شود. اما در آن زمان فكر می كردم حوادثی در حال وقوع است كه ممكن است آینده ما را متاثر سازد. بنابراین دنبال وارد كردن یك ضربه فكری به سیاستمداران بودم. به همین خاطر عامدانه پیش بینی هایم را افراطی آوردم، اما به دلیل تكینگی كه در فناوری رخ می دهد، پیش بینی های ما از واقعیت عقب می افتد. یعنی واقعیت سرعتش بیشتر از ذهن من است. به همین خاطر عصر انقلاب به پایان رسیده است. نكته دیگر اینكه من یك دانش آموخته اقتصادم و دانشم در سایر حوزه های علوم انسانی در حد نیازم برای تحلیل اقتصادی بوده است. اقتصاددانان بزرگ تاكید دارند كه یك اقتصاددان لازم است كه تاریخ، روانشناسی و فلسفه نیز بداند. نكته سوم دیگر آنكه یك الگوی روش شناختی به نام ابزارگرایی وجود دارد. در این الگو دنبال درستی یا غلطی تئوری ها نیستیم. تئوری ها می خواهند به ما پیش بینی های خوبی ارائه دهند. من البته ابزارگرا نیستم، اما این یكی از متدهایی است كه اقتصاددانان از آن استفاده می كنند. بر این اساس حتی اگر تئوری های من غلط باشد، اما بسیاری از پیش بینی های آن حتی زودتر از موعد محقق شده است. من در كتاب پیش بینی كردم كه امریكا بین 2020 تا 2030 از وابستگی نفت آزاد می شود، این در حالی است كه امریكا اعلام كرده كه ما 2020 صادركننده نفت خواهیم بود، حتی پیش بینی من آن است كه این امر زودتر رخ می دهد. یعنی 2018 پایان واردات نفت امریكا خواهد بود.
    
    یك نئوكلاسیك نهادگرا هستم
    دكتر رنانی در توضیح رویكردش به اقتصاد، خود را یك نهادگرای نئوكلاسیك خواند و گفت: به نظر من نهادگرایی جدید قصد ابطال نئوكلاسیك ندارد، بلكه قصد تكمیل آن را دارد. البته نهادگرایی هنوز الگوی بالغی نیست. بنابراین ناچاریم كه بر پایه نئوكلاسیك بایستیم و از نهادگرایی بهره ببریم. درباره آدام اسمیت هم معتقدم كه هم در غرب و هم بیشتر در ایران جفا شده است. آدام اسمیت برخلاف تصور یك اندیشمند خشك یكجانبه نگر نبوده است كه همه چیز را در چارچوب اقتصاد ببیند. او پیش از آنكه اقتصاددان باشد، یك فیلسوف اخلاقی بوده است و پیش از انتشار «ثروت ملل» كتاب «نظریه احساسات و عواطف اخلاقی» را نگاشته است. به نظر من فرض اسمیت آن است كه روابط اخلاقی وجود دارد و با این مفروض یك اقتصاد بازاری را تبیین می كند. او كتاب را برای آدمیانی نوشته كه دو وجه اخلاقی و عقلانی دارند. عقلانیت به تنهایی نمی تواند انسان را راضی كند، ممكن است رفاه فراهم آورد، اما خرسندی را ایجاد نمی كند. انسان ها بیش از آنكه دنبال رفاه باشند، دنبال خرسندی هستند. برای خرسندی عقلانیت و اخلاق توامان لازم است، وجهی كه سرمایه اجتماعی به اقتصاد اضافه می كند. همچنین اسمیت قبول دارد كه دولت اگرچه به دلیل اطلاعات ناقص شر لازم است، اما در قسمتی كه اطلاعات دارد، خیرخواه عمل می كند. بنابراین دولت باید در حوزه های لازم تا حدی كه اطلاعات دارد، وارد شود. اما دولت وقتی خیرخواه است كه یكپارچه باشد. وقتی یك دولت دارای نفوذ ناهمگن و پاره پاره باشد، حتی اگر بخواهد هم نمی تواند خیرخواه باشد. خیر زمانی پدید می آید كه پاره های دولت در همكاری با هم به سمت اهداف واحدی باشند. وقتی پاره های قدرت به سمت اهداف متنافری رود، خیری در پی ندارد و هزینه ها و بودجه یی كه صرف می كند، صرف ایجاد بی ثباتی و آنتروپی می شود.
    
    با اقتصاد زندگی می كنم
    دكتر رنانی در پاسخ به نقدی كه چرا در آثارش راهكار عملی ارائه نمی كند، گفت: ساحت های اندیشمندان اقتصادی متفاوت است. برخی چون نوبلیست ها به خط شكنی مرزهای دانش می اندیشند. در ایران هم كسانی كه دانشجویان دكترا را هدایت می كنند، مرز دانش در ایران را جلو می برند. گروه دیگری از اندیشمندان قصدشان این است كه نظریه ها را تبدیل به ابزاری برای سیاستگذاران كنند. اما گروه سوم اندیشمندان آن دسته است كه دانش عمومی را در حوزه اقتصاد ارتقا می دهند. من معتقدم كه درك سیاستمداران از اقتصاد از عامه مردم خیلی بالاتر نیست. مثلاهنوز هم شاهدیم كه در تمام دولت ها مفهوم اشتغال را با فرصت شغلی خلط می كنند. درك عمومی ما از اقتصاد پایین است. تلاش من در سال های اخیر بیشتر در ارتقای فهم عمومی از اقتصاد بوده است، یعنی كوشیده ام مفاهیم پیچیده اقتصاد را به عرصه عمومی بكشانم. این باعث می شود كه ما مردم ابزار نقد داشته باشند و اقتصاد را شفاف تر كند. من در دو عرصه اول كمتر وارد شده ام، اگرچه دانشجوی دكترا هدایت می كنم، اما قصدم نوبلیست شدن نیست، بلكه می خواهم درك خودم را افزایش دهم. از این رو ماموریت ارائه راهكار سیاسی برای خودم متصور نیستم. پراكندگی در كارم را می پذیرم. اینكه در زمینه اقتصاد فیزیك، سرمایه های اجتماعی، مدل های انرژی، فلسفه علم و... كار كرده ام، ممكن است، نقص باشد. یك عالم باید یك رشته را دنبال كند. اما این ورود گاهی هم لازم است. معیار من در ورود به این رشته ها احساس نیاز خودم بوده است. بنابراین هم از تدریس و هم در تحقیق و مطالعه قصدم رضایت شخصی بوده است. شاید رمز موفقیت در عرصه عمومی هم همین امر بوده است. من برای خودم یك ماموریت علمی، تخصصی كه در حوزه یی خط شكن باشم، تعریف نكرده ام. بیشتر می خواهم با اقتصاد زندگی كنم. البته دغدغه جدی امروز من كه شاید ناشی از همصحبتی با جناب علی رضاقلی، نویسنده كتاب «جامعه شناسی نخبه كشی» باشد، این است كه كتابی راجع به توسعه نیافتگی اقتصاد ایران بنویسم.
    
    عبور تمدنی به جای گفت وگو یا نزاع تمدن ها: استراتژی غرب
    دكتر رنانی در ادامه به نقدهایی كه به كتاب «مناقشه اتمی» از حوزه علوم سیاسی به او انجام شده پرداخت و گفت: تمام اطلاعات آماری كتاب مستند است. هدف اولیه كتاب تدوین یك اثر آكادمیك نبود. اما این بدان معنا نیست كه برای آمار كتاب منبع و ماخذ ندارم. من این كتاب را داستان وار نوشتم. چون سیاستمداران ما كه حوصله كتاب خواندن ندارند. اما متاسفانه همین هم رخ نداد. درباره گنگ و مبهم بودن مفاهیم توضیحاتی داده ام. مثلامرادم از غرب امریكا و كشورهای اروپایی است. این كتاب در گام نخست هشدار درباره آینده انرژی است و گام بعدی اش هشدار به تمدن اسلامی است. غرب نه می خواهد كه به نزاع تمدن ها برسد، نه می خواهد به گفت وگوی تمدن ها برسد. بهترین راه حل برای غرب عبور از تمدن اسلامی و فاصله گرفتن از آن است. بهترین روش هم برای این كار قطع وابستگی غرب به منابع نفتی دنیای اسلام است. البته من در طول نگارش كتاب هیچ مشورتی با كارشناسان روابط بین الملل نداشته ام و از اطلاعاتی هم استفاده كرده ام كه نظریه ام را تقویت می كند. این هم كه گفته می شود پیش بینی های كتاب قاطع و بدون سند است، به انگیزه اولیه ام از نگارش كتاب بازمی گردد. البته برخی پیش بینی های كتاب محقق شده است.
    
    چین و روسیه از مناقشه اتمی ایران منتفع می شوند
    دكتر رنانی در بخش دیگر پاسخ به انتقادات گفت: من بازی انرژی را در كتاب یك بازی بازاری دیده ام. معتقدم كه غرب انحصارگر است و ابزارهای تعیین قیمت را دارد. در بازاری كه طرف انحصارگر است نباید وارد شد. البته در كتابی كه نوشته شده در مساله مناقشه اتمی ایران، جهان را دارای دو بازیگر غرب و ایران دیده ام، اما معتقدم كه هند و روسیه و چین نیز در این بازی حضور دارند و معتقدم كه این بازی كه امریكا طراحی كرده به نفع روسیه و چین هم هست، یعنی آنها هم می خواهند كه مناقشه ادامه پیدا كند. در كتاب گفته ام كه امكان ندارد كه تا زمانی كه مناقشه هست، نیروگاه اتمی بوشهر را روسیه راه اندازی كند.
    
    نظریه بازی ها به جای تئوری توطئه
    یكی از نقدهای مهم و مكرر به كتاب دكتر رنانی آن است كه با وجود ادعایش كه از نظریه بازی ها بهره گرفته، از نظریه توطئه استفاده می كند. او خود در پاسخ به این نقد گفت: تصور من از توطئه این است كه یكی از طرفین نقشه بكشد و بخواهد به طرف دیگر ضربه بزند. در حالی كه نظر من آن است كه یك بازی شروع شده و امریكا و غرب كوشیدند به نحوی بازی كنند كه ما را به یك استراتژی خاص بكشانند. یعنی آنها مربی تیم ما را به سمتی كشاندند كه به یك شكل خاصی تیمش را هدایت كند. این تفاوت ظریفی میان نظر من و نظریه توطئه است. در توطئه از پیش از بازی صحنه طوری طراحی می شود كه به نفع یك طرف باشد، در حالی كه نظریه من می گوید كه بازی از پیش شروع شده و بازیگران طوری بازی می كنند كه تیم مقابل را آچمز كنند.
    
    مناقشه اتمی به هدف حركت به سوی انرژی های پاك
    دكتر رنانی در بخش دیگری به استدلال اصلی كتابش كه بازی غرب برای بالابردن و بالانگه داشتن قیمت نفت برای جایگزین كردن سایر منابع انرژی از سوی سرمایه گذاران است، پرداخت و گفت: اینكه امریكا از زمان شوك اول نفتی (1973 جنگ اعراب و اسراییل) به دنبال استقلال انرژی بوده است، درست است. در آن زمان استفاده از منابع غیرمتعارف فسیلی خیلی گران بود. انرژی های پاك هم دور از دسترس بود. مهم ترین انرژی فسیلی هم انرژی اتمی بود كه سراغش رفتند. اما از زمانی كه انفجارهایی چون چرنوبیل رخ داد، افكار عمومی مانع از حركت به آن سمت شد. اما افزایش های ادواری قیمت نفت، كمك می كند كه آن منابع نامتعارف به تدریج اقتصادی شود. شوك نفتی بعدی یعنی انقلاب ایران (1979) نیز به افزایش قیمت نفت كمك كرد. اما از سال های 2000 به بعد چشم انداز انرژی های نو افق جدیدی را باز كرد. ضمن آنكه اصولاامریكایی ها حدود 30 سال از فناوری موجود در بازار جلوتر هستند. یعنی فناوری ای كه در سال 2000 در پنتاگون و مراكز محرمانه تحقیقاتی امریكا ارائه می شود، در سال 2020 یا 2030 به بازار معرفی می شود. از این رو می توان گفت در سال 2000 كه استفاده از انرژی های نو خیلی در كمون به سر می برد، در مراكز تحقیقاتی محرمانه غرب بسیار رشد كرده است. یعنی آنها چشم اندازی وسیع را می بینند كه فقط نیازمند سرمایه برای ورود این فناوری به بازار است. بنابراین معتقدم كه غرب با شوكی كه در عراق ایجاد می كند، قیمت نفت را دچار جهش اولیه می كند و بعد با مناقشه اتمی ایران اجازه به سقوط آن نمی دهد. اما اصلی ترین كار مناقشه این است كه اجازه ندهند قیمت نفت پایین بیاید. كما اینكه ظرف 10 سال از 2003 تا 2013 تقاضای جهانی نفت تنها 10 درصد افزایش یافته (سالی یك درصد) است اما قیمت نفت 300 درصد افزایش داشته و اینها با هم همخوانی ندارد. طبیعی است كه وقتی قیمت نفت افزایش می یابد، استفاده از انرژی های نامتعارف فسیلی هم به صرفه می شود. البته این برای امریكا و غرب خوب است. یعنی الان كه می شود روی انرژی های نامتعارف سرمایه گذاری كرد، این كار صورت بگیرد تا اعتیاد به نفت كم شود. در این فاصله انرژی های نوی پاك فرصت بازسازی دارند. این امر رخ می دهد. ظرف سه سال گذشته هزینه تولید برق از انرژی خورشیدی نصف شده است. مهم این است كه چین وارد این بازار شده و بازار به تعبیر خودمانی خراب می شود، یعنی هزینه پنل های خورشیدی به قدری پایین می آید كه همه ناچار از استفاده از آنها هستیم. وقتی امریكا به عراق حمله كرد، سرمایه گذاری در انرژی خورشیدی سالانه 5/1 درصد رشد می كرد. بین سال های 2012 و 2013 بالای 70 درصد رشد كرده است. این یعنی جهش ها نجومی خواهد شد. بنابراین غرب می خواهد به سرعت گذار از اعتیاد بیفزاید. البته ممكن است 10 یا 20 سال دیگر فناوری هایی ابداع شود كه از منابع جدید كشف شده استفاده های نویی صورت بگیرد. ضمن آنكه ممكن است از این منابع استفاده های پاك صورت بگیرد. مثل نسل چهارم انرژی های اتمی كه بسیار پاك هستند و خطرات نیروگاه منفجر شده در ژاپن را ندارند. نكته این است كه رشد گرمایشی زمین باید متوقف شود. اگر روند گرمایش زمین با این سرعت كنونی ادامه یابد، تا 30 سال آینده صد كیلومتر سواحل دریاها و اقیانوس ها زیر آب می رود و این یعنی نصف ثروت غرب (مراكز تجاری اصلی در حاشیه سواحل) زیر آب می رود. بنابراین نباید آب دریاها بالابیاید. تنها راه هم آن است كه جهان تا قبل از 2030 به سمت انرژی های نو حركت كند. این هم كه حمله امریكا را فقط در بعد افزایش قیمت دیده ام، قبول دارم. دانش من برای دیدن ابعاد دیگر كافی نیست. ضمن آنكه معتقدم در اتخاذ تصمیم سیاسی باید اهداف اصلی پنهان شود. درباره اهداف دیگر همه صحبت كردند. هیچ كس راجع به انرژی حرف نزد. اگر امریكا 50 سال هم نفت عراق را مجانی ببرد، پولش به اندازه خرجی كه در این كشور كرده نمی شود. بنابراین اهداف اصلی در تصمیمات سیاسی پنهان هست.