ایران در نقشه جهان

گزارش نشست تاثیرات منطقه ای تعاملات جدید ایران و غرب

دوشنبه نهم دي ماه 1392

همزمان با هفته پژوهش، روز سه شنبه مورخ 26 آذرماه 1392 سومین نشست علمی کمیته مطالعات منطقه­ ای انجمن علوم­ سیاسی ایران با همکاری دانشکده علوم­ سیاسی دانشگاه آزاد تهران مرکزی تحت عنوان «تاثیرات منطقه­ ای تعاملات جدید ایران و غرب» با حضور دانشجویان، اساتید و علاقه­ مندان رشته علوم­ سیاسی برگزار گردید. نشست با خوش آمدگویی سرکار خانم دکتر طاهره ابراهیمی ­فر دبیر علمی کمیته مطالعات منطقه­ ای آغاز گردید. سپس جناب آقای دکتر نبی­ الله ابراهیمی به عنوان اولین سخنران، ضمن تشکر از انجمن علوم­ سیاسی ایران و دانشکده علوم­ سیاسی تهران مرکزی سخنرانی خود را با عنوان «توافق ایران و 1+5 و نظم نوین منطقه­ ای» ارائه کردند. ایشان سخنان خود را حول محور نگاه کشورهای عربی و در راس آنها عربستان نسبت به پیامدهای جاری توافقنامه ژنو و همچنین سناریوهای احتمالی شورای همکاری خلیج­ فارس در ارتباط با روابط آنها با ایران و ایالات متحده آمریکا بیان کردند. از نظر ایشان سناریوهای نظم­ های امنیتی در غرب آسیا تابع قواعد و نهادهایی است که حاصل توافق بین قدرت­های بزرگ و بازیگران منطقه­ ای می­باشد. در گونه­ شناسی این نظم­ها می­توان چهار نظم را برشمرد که عبارتند از: 1- نظم کمپ دیوید که بین رژیم اسرائیل و مصر است و امنیت اسرائیل در مرکز این نظم قرار دارد. 2- نظم پس از جنگ سرد به نام نظم اسلو که حاصل توافق سازمان آزادی­بخش فلسطین و رژیم اسرائیل است. 3- پس از حادثه 11 سپتامبر شکل گرفت و نظم خاورمیانه بزرگ است که در راس آن حمایت رژیم اسرائیل مورد توجه قرار می­گیرد. 4- نظم ژنو (روند گفتگوهای ایران و غرب) که اعراب معتقدند امنیت شیعیان و ایران در مرکز و کشورهای عرب سنی در حاشیه این نظم قرار می­گیرند. ایشان در ادامه درباره اینکه نوع نگاه شورای همکاری خلیج­ فارس در آینده چه خواهد بود، تاکید کردند که با توجه به سیاست خارجی عربستان سعودی، که تابع یک منطق محافظه­ کارانه می­باشد و پس از توافقنامه ژنو نیز سیاست خارجی عربستان سعودی دوران پسا محافظه­ کارانه خود را به پیش می­ برد، سیاست خارجی عربستان سعودی منطق عادتش با ایالات متحده آمریکا به گونه­ ای بوده است که سناریوهای موجود در خاورمیانه را برای کارگزاران سیاسی و امنیتی آمریکا دیکته می­ کرده است، اما پویش جدید در سیاست خارجی ایران این روند را تغییر داده است. اجلاس اخیر کویت چند مسئله را با خود داشت: 1- طرح تشکیل ارتش واحد خلیج فارس از سوی عربستان سعودی 2- پیشنهاد آکادمی راهبردی و امنیتی شورای همکاری خلیج­ فارس در ابوظبی امارات 3- پیشنهاد اتحادیه خلیج فارس از سوی عربستان سعودی که همگی از پیامدهای توافقنامه ژنو می­باشد.

ایشان در ادامه این سوال را مطرح کردند که آیا روند ژنو حاصل تحولات چند ماه اخیر است یا ریشه در دو سه سال اخیر دارد؟ به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و نخبگان عرب، روند ژنو از سال 2008 به بعد شکل گرفته است و به اصل چهار ماده­ ای سیاست خارجی اوباما در منطقه خاورمیانه مربوط می­ باشد. این چهار اصل عبارتند از: 1- دوری گزیدن از هرگونه تنش و بحران احتمالی در روابط با هم پیمانان 2- عدم عقب­ نشینی از خاورمیانه و برقراری تماس با کشورهای دشمن 3- تعهد به تامین امنیت خلیج ­فارس 4- اولویت دیپلماسی برای درمان منابع تهدید امنیت منطقه­ ای. روند دیپلماسی بین ایران و آمریکا و توافقنامه ژنو تابع این گفتمان می­ باشد.

درسطح بین­ المللی پس از توافق ژنو، خاورمیانه چند قطبی شده است. یعنی درکنار ترکیه و عربستان سعودی قطب جدید به نام ایران وارد معادلات سیاسی می­شود، همچنین در سطح کلان نقش سازمان ملل متحد در حل و فصل بحران­های خاورمیانه بسیار کمرنگ شده است.

در نهایت نگاه کشورهای شورای همکاری خلیج­ فارس به این تحولات چیست؟! سیاست خارجی عربستان سعودی پس از توافقنامه ژنو در کمای سیاسی به سر می­برد که متاثر از روندهای منطقه­ای و تحولات داخلی عربستان سعودی در ارتباط با موضوع انتقال آرام قدرت می­ باشد. شاخص­های تنگنای امنیتی که کشورهای شورای همکاری خلیج­ فارس پس از روند ژنو دارند، عبارتند از:

1- امنیت وارداتی در کشورهای شورای همکاری خلیج ­فارس زیر سوال می­رود. چرا که امنیت وارداتی این کشورها حاصل توافقات آنها با کشورهای خارجی و در راس آنها آمریکا، در مقابله با ایران و گسترش ایران هراسی می­باشد و آنها معتقدند که اگر ایران با ایالات متحده آمریکا پس از توافقنامه ژنو به یک توافق کلی دست پیدا کند، در ترتیبات امنیتی خلیج ­فارس به همراه عراق می­تواند یک کنشگر مهم باشد.

2- اعتماد بین کشورهای شورای همکاری خلیج­ فارس و آمریکا به کمترین حد خود در 30 سال گذشته رسیده است و این موضوع می­تواند برای ایران یک وزنه مهم و استراتژیک در سیاست خارجی باشد.

3- موضوع بحران سوریه می­باشد که پس از توافقنامه ژنو نقش ایران گسترده­ تر شده است و بحران سوریه باعث نزدیکی روابط ایران و ترکیه شده است.

در ادامه ایشان از جمله سناریوهایی که پس از توافق ژنو در شورای همکاری خلیج ­فارس در مقابل ایران برای بحث امنیت درخلیج ­فارس وجود دارد به موارد زیر اشاره نمودند:

1- سناریوی عربستان سعودی که اگر کشمکش بر سر جانشینی حل شود، سیاست خارجی عربستان به ثباتی خواهد رسید و به سوی بهبود روابط با ایران پیش می­رود، اما وضع فعلی تا سال آینده که بر سر جانشینی ملک عبدالله توافقی حاصل نشود ادامه پیدا می­کند و این سناریوی پسامحافظه ­کاری است.

2- سناریوی عمانی که بهترین سناریو برای ایران است و عمان سعی دارد در روندهای منطقه ترکمنستان فعال باشد، یعنی خود را از حوزه منازعات دور نگه دارد و روابط خود را با ایران گسترش دهد و مخالفت با طرح­های عربستان برای اتحادیه خلیج فارس از همین منظر قابل بررسی است.

3- سناریوی اماراتی که سناریوی کلاسیک و سنتی است. اماراتی­ ها معتقدند که همچنان روابط با ایران حفظ شود، اما طرح­های کلان غربی­ها و آمریکایی­ها را در منطقه اجرا کنند. بنابراین شاهدیم که تشتت آرا بین اماراتی­ها و عمانی­ها با عربستان سعودی به وجود آمده است.

از جمله تاثیراتی که توافقنامه ژنو در نظم موجود امنیتی در منطقه خاورمیانه داشته است این است که در نظم آینده ایران یک بازیگر مهم است و اگر چه ایران به دنبال رهبری نظم در خاورمیانه نیست اما به عنوان یک حامی نظم­های موجود در خاورمیانه تبدیل خواهد شد و وزن شیعیان خاورمیانه در عراق، سوریه و لبنان افزایش پیدا می­کند و این موازنه­ ای که پس از تحولات در کشورهای مصر و سوریه اتفاق افتاده بود و اخوانی­ها و سلفی­ها موفق شده بودند که یک حلال اخوانی و سلفی را تشکیل دهند، با تحولات ژنو کاملا این موازنه به نفع کشورهای شیعه تغییر پیدا می­کند. این پویش­های راهبردی باید در آینده ادامه داشته باشد تا ایران بتواند یک سیاست تعامل­ جویانه را با همه کشورها از جمله عربستان سعودی داشته باشد.

 

در ادامه ی نشست، سرکار خانم دکتر طاهره ابراهیمی­ فر سخنرانی خود را با عنوان «پیامدهای منطقه­ ای توافق ایران و 1+5» ایراد نمودند.

در ابتدا ایشان به این نکته اشاره کردند که در یک طرف توافقنامه ژنو، 3 کشور اروپایی و 3 کشور غیر اروپایی و در طرف دیگر ایران می­باشد اما نقش آمریکا (به دلیل هژمون بودنش در نظام بین­ الملل و همچنین قطع رابطه ایران با آمریکا یک سال پس از انقلاب اسلامی که تمام تعارضات نظام بین­ المللی با ایران از سوی آمریکا رهبری می­شود) پررنگ­ تر از سایر کشورهاست. اگر نظام بین­ الملل را به صورت دایره ای در نظر بگیریم، بیرونی­ ترین لایه آن محیط بین­ المللی است و قبل از محیط بین­ المللی، هژمون قرار دارد .لایه بعد محیط پیرامون است و در مرکز آن هسته قرار دارد. هر نوع توافقی که در قسمت هسته صورت بگیرد به عنوان مثال توافقی که ایران در نظام بین­ الملل شکل دهد اولین تاثیرش را در محیط پیرامون به جای می­ گذارد، یعنی کشورهایی که در اطراف ایران قرار گرفته­ اند و سپس هژمون و سپس محیط بین­ الملل متاثر می­شوند. بنابراین ایران برای تاثیر بر محیط بین­الملل چاره­ای جزء عبور از کشورهای پیرامون و کشور هژمون را ندارد و امروزه هژمون ایالات متحده آمریکا می­باشد که راه بازیگری ایران در محیط بین­ الملل را محدود کرده است. بنابراین تنها راه ایران این است که راه گذری برای عبور از هژمون پیدا کند و به نظر ایشان ایران دو راه بیشتر ندارد:

1- سیاست­های ایران تهاجمی نباشد، به این معنا که سیاست­ می­تواند تدافعی و یا تامین منافع کشوری باشد، اما اگر تهاجم نسبت به هژمون باشد، هژمون بسته­ تر و سفت­ تر می­شود

2- ایران به سیاست­هایی متکی باشد که در جهت منافع خودش باشد و صرفا در جهت تعارض با منافع هژمون سازمان دهی نشده نباشد. در طول مدتی که ارتباط ایران و آمریکا قطع بوده است، این تفکر حاکم شده است که سیاست­های ایران  فقط در جهت تعارض با منافع هژمون سازمان دهی شده و این تعارضات بیشتر به چشم آمده است. در ادامه ایشان این سوال را مطرح می­کنند که چرا در این برهه گروه 1+5 سیاست­های خود را تغییر می­دهند و به ایران نزدیک می­شوند؟! ایران از دو جنبه در نظام بین­ الملل مهم است: الف- از بعد اقتصادی، که منابع جهانی روبه کاهش است و مصرف­ بالا رفته است و این مصرف­ گرایی به معنای این است که جمعیت افزایش پیدا کرده است و فناوری­های علمی و تکنولوژیکی باعث بالا رفتن استخراج از منابع شده است. اما نقش ایران در این تحول این است که 1- ایران همچنان به عنوان یک منبع بزرگ اقتصادی می­تواند در اقتصاد جهانی ایفای نقش کند و 2-  نقش ایران در انرژی اقتصادی به خصوص در منطقه خاورمیانه بسیار مهم است  3- همچنین نقش ایران به عنوان یک قدرت هسته­ ای که ظرفیت انرژی هسته­ ای ­ایران می­تواند تاثیر مهمی داشته باشد. 4- ایران هم بازار خوبی برای قدرت­های بزرگ است و هم مسیر خوبی برای انتقال انرژی­ها به آسیای میانه و قفقاز می­باشد، بنابراین از حیث اقتصادی مورد توجه قدرت­های بزرگ قرار می­گیرد. ب- از بعد امنیتی که در این زمینه اگر منطقه خاورمیانه را مورد بررسی قرار دهیم، مشاهده می­کنیم که سوریه در جنگ داخلی به سر می­برد ، افغانستان گرفتار مشکلات داخلی (طالبان و سلفی­ گری و افراطیون) است. عراق و مصر در آشوب به سر می­برند و مهمتر از همه حکمرانی جهانی آمریکا با وجود این ناامنی­ ها رو به کاهش است و آمریکا به گونه­ ای باید آن را حفظ کند و بنابراین ایران مطرح می­شود. در روند مذاکره 1+5 و ایران مشاهده می­کنیم که استراتژی ایالات متحده کاملا تغییر پیدا می­کند : 1- جنگ پیش­ دستانه جای خود را به مذاکره می­ دهد و 2- ایران که همیشه از سوی آمریکا به عنوان محور شرارت در نظر گرفته می­شد به محور صلح تبدیل می­شود. حال سوالی که مطرح می­شود این است که توافق ایران و 1+5 چه پیامدهایی برای منطقه خاورمیانه دارد؟ اگر از جنبه مثبت بررسی کنیم، پیامدهای گوناگونی در رفتار کشورهای منطقه با ایران دیده می­شود از جمله: 1- ترکیه: قدرت نوظهوری که پیش از ایران بازیگر مهم منطقه تلقی می­ شده است و در حال حاضر دارای اختلافات داخلی می­باشد و رشد اقتصادی آن کاهش پیدا کرده است. همچنین با مشکلاتی نظیر کردها و سوریه مواجه است و بنابراین راه­های همکاری با ایران باز می­شود و ما شاهد سفر احمد داوود اوغلو وزیر امور خارجه ترکیه به ایران هستیم. کشوری که سیستم­های موشکی ناتو را در مرزهای خودش در تعارض با ایران دارد و کشوری است که در تعارض با ایران در سوریه با شعیان درگیر است. مداراگری ایران در این زمینه­ ها در حال حاضر می­تواند راه رشد را برای همکاری ترکیه با ایران در مسئله کردها و سوریه داشته باشد و همچنین در بازار انرژی (گاز) که ترکیه کاملا به روسیه متکی است و در حال حاضر ترکیه به دنبال این است که وابستگی خود را به روسیه کم کند و بنابراین به ایران نزدیک می­شود.

2- خلیج فارس: در این منطقه بیشترین نگرانی را کشورهای پیرامونی از رابطه ایران با ایالات متحده آمریکا دارند. بهار عربی (بیداری اسلامی) یا هر نوع نسیم تحولی در تعدادی از کشورهای منطقه خلیج فارس وزیدن گرفته است (بحرین، عربستان سعودی) و قطعا این بیداری به سایر کشورها هم سرایت می­کند. اما کشورهای عرب منطقه در حال حاضر می­دانند که با توجه به روابط ایران و 1+5 و ایران و آمریکا چاره­ای جزء همکاری در زمینه­ های مختلف (بحرین، شیعیان و...) با ایران ندارند.

3- سوریه: یکی از موضوعات اصلی که 1+5 را به مذاکره با ایران سوق داد، بحث سوریه است. یک روز پس از توافق ژنو سازمان ملل اعلام می­کند که در 22 ژانویه 2014 دولت سوریه و مخالفانش را برای حل اختلافات دور یک میز می­ نشاند. ایران متهم است که در سوریه با دولت همکاری می­کند و ایران هم هرگز نه آن را تایید و نه رد کرده است، اما در حال حاضر به نظر می­ رسد خود اروپاییان هم درگیر جنگ­های معارضین علیه دولت هستند. همچنین استراتژی غرب از جنگ نظامی علیه سوریه تغییر پیدا می­کند و این تغییر روند که به سمت صلح پیش می­رود یکی از پیامدهای  مذاکره 1+5  با ایران است . برای حل مشکل دولت و معارضین سوریه، نقش ایران را به عنوان یک نقش کلیدی می­توان در نظر گرفت.

4- اسرائیل: کشور غاصبی که با همه سر و صداها به نظر می­ رسد در نهایت تعامل ایران و 1+5 را می­ پذیرد اما راه دیگری را باز می­ کند که از اعراب در مقابل ایران به نفع خودش بهره­ برداری کند.

5- عراق: عراق هم پس از این همه سال همچنان رنگ آرامش را ندیده است و به نظر می­ رسد آمریکا برای حل معضل عراق حساب ویژه­ ای روی ایران باز کرده است.

در نهایت تعامل ایران و 1+5 در محیط پیرامونی منجر به توازن منافع می­شود و همچنین با اصل اعتمادسازی همکاری جایگزین توازن قوا می­گردد. در قسمت هژمون تعامل ایران و 1+5 با تاکید بر منافع موازی می­تواند پلی باشد بین منطقه ­گرایی و جهانی شدن (میان آنچه که ایران به اسم منطقه­ گرایی، معتقد است که قدرت­های بزرگ از منطقه خارج شوند و از سوی دیگر هژمون ، جهانی شدن را مطرح می­کند). چگونه این منافع موازی می­تواند پلی باشد بین منطقه­ گرایی و جهانی شدن؟! منافع موازی به معنای اتحاد و یکی شدن نیست، یعنی رابطه با آمریکا می­تواند عادی باشد اما منافع موازی وجود داشته باشد. در حال حاضر منافع موازی ایران و آمریکا عبارتند از: 1- مبارزه با افراط­ گرایی که هم آمریکا و هم ایران به دنبال آن هستند 2- موضوع سوریه است که هر دو کشور به این نتیجه رسیده­ اند که از طریق مذاکره موضوع را حل و فصل کنند 3- هر دو کشور به دنبال خاورمیانه­ ای عاری از سلاح­های کشتار جمعی هستند. در نهایت ایشان به این موضوع تاکید داشتند که در نظام بین­ الملل ایران می­تواند با اعتمادسازی نقش خودش را افزایش دهد.

 

در ادامه ی نشست، جناب آقای دکتر ابراهیم متقی سخنرانی خود را تحت عنوان «تنش­ زدایی نامتوازن در سیاست خارجی منطقه­ ای ایران» ایراد کردند. در ابتدا ایشان به این نکته اشاره کردند که سیاست بین­ الملل در دوران پس از جنگ سرد در دو مدار کاملا متفاوت از یکدیگر در حال پیشرفتن می­باشد. یک مدار معطوف به افزایش قدرت نسبی و ایدئولوژی نسبی و امنیت نسبی آمریکا است و به موازات این شاهد یکسری نشانه­ هایی هستیم که زمینه برای ظهور بازیگران چالش­گر در محیط­های پیرامونی فراهم شده است. به خاطر اینکه این فضا ناهمگون است به موازات تئوری­های کلاسیک تئوری­های جدیدی مطرح شده که با این فضا همخوانی بیشتری دارد و آن تئوری آشوب می­باشد. تئوری آشوب به نوعی گذار از تئوری­های رئالیستی است. در ارتباط با ویژگی­های دوران آشوب روی مباحثی نظیر اینکه، اولا بازیگران منطقه­ ای می­ توانند نقش چالش­گر را در ارتباط با سیاست بین­ الملل ایفا کنند و ثانیا بازیگران فروملی که همچنان در فضای دولت و دولت­ سازی قرار نگرفته­ اند، می­توانند برای دولت­هایشان و فضای منطقه­ ای و همچنین فضای سیاست بین­ الملل روندهایی از آشوب را ایجاد کنند، تاکید می­کند. فضای موجود منطقه­ای در خاورمیانه با نشانه­هایی از جدال، آشوب و تهدید روبه­­رو است در حالی که بازیگران اصلی که هدف قرار می­گیرند و یا هدف­های خودشان را مورد هدف قرار می­دهند در یک فضای نسبتا آرام قبل از طوفان قرار دارند. همانند فضای رفتاری ایران و عربستان، هرچند که فضای گفتمانی آنها معطوف به جدال و رویارویی است و نیروهای کارگزار آنها در یک فضای امنیتی ایفای نقش خونین مبادرت می­کنند، اما هنوز خویشتن­ داری در ارتباط با این دو کشور در محور اصلی سیاست­هایشان قرار دارد. فرآیندهای تحول قدرت در دوران بعد از جنگ سرد به گونه­ ای پیش رفت که محافظه­ کاران آمریکایی در شرایطی قرار گرفتند که این احساس را داشتند که می­توانند در یک فضای هژمونی ایفای نقش بکنند. طبیعی است که نیروهایی در برابر این فرآیند واکنش داشته باشند، اما نگاه آمریکایی همواره نگاه قدرت و تسلط بوده است. این تسلط یا در فضای استیلاء (Domination) است یا در فضای رهبری (leadership) است یا در فضای هژمونی (Hegemony) است. وقتی از فضای استیلاء صحبت می­ شود به معنای این است که از ابزارهای قدرت سخت استفاده می­شود و به جنگ­های منطقه­ ای مبادرت می­کند و خودش درگیر اقدامات نظامی می­­شود. هنگامی که بحث مربوط به هژمونی مطرح می­گردد در این فضا جلوه­ هایی از قدرت نرم و قدرت سخت به کار گرفته می­شود. اما در بحث معطوف به رهبری، به این موضوع می­ پردازد که اگر آمریکا می­ خواهد قدرت خودش را حفظ کند و هزینه کمتری را بپردازد باید از الگوهای چندجانبه بهره بگیرد و بتواند از نهادهای بین­ المللی و رژیم­های بین­ المللی بهره بگیرد. در این شرایط ایران به دلیل اینکه قدرت خودش را در طی سال­های پس از جنگ و به ویژه در دورانی که جنگ دوم خلیج فارس شکل گرفت، افزایش داده است، یک سوژه امنیتی برای آمریکا تلقی می­شود. عدم توازن قدرت در منطقه باعث گردیده که ذهن ایران درگیر شود و فعالیت­ های هسته­ ای ایران واکنشی نسبت به فضای منطقه­ ای می­باشد. ایران در این فضا که فضای تهدید می­باشد، باقی ­مانده است و در این زمان فشارها و تهدیدات علیه ایران بیشتر شده است. دکتر متقی معتقد است که در ایران موضوعات مربوط به تحریم­های سازمان ملل به خوبی درک نشده است و اشتباهی که رخ داده این بوده است که حوزه سیاست خارجی را همانند حوزه سیاست داخلی به فضای هیجان و پوپولیسم کشانده­ ایم و در نتیجه آسیب­ هایی که به وجود آمده در این شرایط بوده است. رویکردی که ایشان دارد این است که موج وارونه برای مقابله با اقتدار منطقه­ ای ایران مدتی است که آغاز شده است. در این وضعیت شاهد یک ائتلاف منطقه­ ای ضد ایرانی هستیم که مرکزیت این ائتلاف را اسرائیل شکل داده است و یک بخش دیگر آن عربستان و بخش دیگر آن سازمان مجاهدین خلق می­باشد. مجموعه­ ای که دارای هدف­های مشترک هستند و مجموعه­ ای که قدرت­سازی برای ایران با اهداف راهبردی آنها مغایرت دارد و هر سه اینها در آمریکا و اروپا دارای لابی می­باشند. در این فضا یک گفتمانی ایجاد شد، گفتمان اقدامات نامتقارن در برابر کنش نامتقارن. یعنی ایران احساس می­کرد که مزیت نسبی­ اش اقدامات نامتقارن می­باشد، اما در برابر آن اقدامی انجام شد از جنس خودش. به نظر ایشان امروز فضایی که در منطقه وجود دارد یک فضای آشوب تصاعد یابنده و فضای جنگ اعلام نشده است. بنابراین در شرایط موجود قدرت راهبردی ایران در یک فضای کاهش قرار گرفته است و محدودیت­ها در سطح منطقه­ ای و بین­ المللی افزایش پیدا کرده است. ایران امروز با مقوله­ ای به نام گروه­های تکفیری روبه­ رو می­باشد که به عنوان تهدید بالقوه جهان غرب محسوب می­شوند. به موازات این قابلیت اقتصادی ایران هم افول پیدا کرده است و اینجاست که نگاه غربی و نگاه ایرانی در یک فضایی حرکت می­کند که هر دو در یک مدار با موضوعی به نام تهدید مشترک مواجه هستند و آن تهدید مشترک نیروهایی از جنس کسانی هستند که عملیات انتحاری انجام می­دهند­. زیرا در این منطقه نیروهای متعارض تکفیری و گروه­های اصول­گرا هر دو در یک وضعیت پیوند یافته با هم قرار می­گیرند. این فضا بهترین شرایط را به وجود آورده است که آمریکا در ارتباط با قابلیت هسته­ ای ایران از راهبرد (blackmail) باج گیری استفاده کند. این راهبرد یک نوع وقوف بر ناتوانی و ضعف یک بازیگر را نشان می­ دهد و می­خواهد از این ضعف استفاده کند. در این فضا ایران به صورت اجتناب ناپذیر مبنای اصلی سیاست خارجی­ اش را بر این امر قرار داد که مشکل اقتصادی را از طریق سیاست خارجی حل کند و مشکل اقتصادی ایران اینگونه ایجاد گردید که سیاست خارجی ایران در یک وضعیت تعارضی با جهان غرب قرار گرفت. بنابراین راه حل این است که ایران در یک اقدام داوطلبانه تغییراتی را در سیاست­های هسته­ ای خود ایجاد می­ کند و این مسئله مورد توجه جهان غرب قرار می­گیرد. نگاه آمریکایی­ ها این است که فضای خاورمیانه باید در یک شرایط تعادل قرار بگیرد و ضعف بیش از حد ایران هم درست نیست. در گزارش لئون پانه­تا در ژانویه 2012 در ارتباط با استراتژی امنیت ملی بر روی این موضوع تاکید شده است که ایران و آمریکا یا باید در ارتباط با موضوعات هسته­ ای و راهبردی به نتیجه برسند و در آن شرایط می­توانند در یک فضای همکاری­ جویانه قرار بگیرند و یا اینکه به گونه­ ای اجتناب ناپذیر با درگیری روبه­ رو خواهند شد. این واقعیت راهبردی منطقه است و دولت جدید ایران سیاست اجتناب از درگیری را در پیش گرفته است. البته گاها سیاست اجتناب از درگیری به این دلیل که بازیگر، سیاستی را در پیش می­گیرد که طرف مقابل احساس می­کند در وضعیت ضعف است و یا برخی از ابزارهای قدرتش را از دست می­دهد و معادله قدرت تغییر پیدا می­کند، ممکن است خود درگیری را سرعت ببخشد. این فضا در ارتباط با شرایط سیاست خارجی ایران وجود دارد. به نظر آقای دکتر متقی امکان تنظیم موافقتنامه بهتری بین ایران و 1+5 بسیار کم بود! زیرا راهبرد آمریکا و اروپا این است که ایران قابلیت ابزاری در ارتباط با مسئله هسته­ ای نداشته باشد. از نگاه آمریکایی­ها بحث مربوط به حقوق هسته­ ای ایران با نگاه ایرانی­ها متفاوت می­باشد، نگاه آمریکایی­ها این است که ابزار، قدرت را ایجاد می­کند، آمریکا می­گوید که غنی­ سازی برای کسی که می­خواهد برای انرژی راکتور داشته باشد مغایرت دارد. واقعیت این است که در موافقتنامه تنظیم شده ایران دیگر قابلیت هسته­ ای ندارد، زیرا 20% را باید متوقف کند و 5% تولید کند و هر مقدرای که 5% تولید کرد یعنی هگزا فلوراید اورانیوم را باید تبدیل به اکسید اورانیوم بکند، یعنی یک کار کم اثر که با هزینه­ هایی که دارد به صرفه نیست. واقعیت این است که سانتریفیوژ می­ چرخد اما بحثی که وجود دارد این است که زندگی مردم هم می­چرخد یا خیر؟واقعیت این است که با سیاست­­های اقتصادی که امروز آمریکا در پیش گرفته است و از قبل اغاز کرده بود، به هیچ وجه فضای اقتصادی ایران بهتر نخواهد شد. ارزیابی ایشان برای خردادماه 1393 این است که اگر همین فرآیند ماهیانه یک میلیارد دلار وارد فضای خزانه کشور بشود، دلار دیگر 26000 ریال نخواهد بود بلکه به رقم 35000 ریال افزایش پیدا می­کند. بنابراین مسئله اصلی این است که با وجود امیدواری دولت نسبت به اینکه در صورت انجام موافقتنامه­ ها، پرداخت­های ایران انجام خواهد شد، اینچنین مباحثی وجود نخواهد داشت، در مطالعه تاریخ رفتار آمریکا در برخورد با بازیگران گوناگون به این نتیجه می­رسیم که تحریم یک نوع ابزار اجبار یا یک نوع ابزار برای اعمال دیپلماسی اجبار می­ باشد و بحث مربوط به آمریکا در برخورد با ایران مبتنی بر دیپلماسی اجبار می­ باشد. مسئله جهان غرب این است که پولی که وارد فضای اقتصادی ایران می­شود چه پیامدهایی در رابطه بین دولت و جامعه و رابطه بین دولت و دولت و رابطه بین دولت ایران با فضای بین­ المللی ایجاد می­کند. بنابراین نگرانی عربستان، اسرائیل و سازمان مجاهدین خلق یک نگرانی واقعی می­باشد و اگر این پول وارد خزانه بشود باعث افزایش مزیت نسبی قدرت ایران می­گردد.

در این فضا نگاه ایشان این است که 1- موقعیت ایران در فضای منطقه­ ای به گونه­ ای مرحله­ ای رو به پیش خواهد رفت 2- تحریم­ها به صورت محدود و مرحله­ ای کم خواهد شد 3- سیاست­های ایران به صورت مرحله­ ای تغییر پیدا می­کند 4- ایران، آمریکا و روسیه یک تهدید مشترک با عنوان تروریسم و گروه­های تکفیری را در دستور کار خود قرار خواهند داد.

بنابراین فضای موجود فضایی است که ایران به گونه­ ای اجتناب ناپذیر و علی­ رغم مخالفت برخی از گروه­های داخلی که نقدهای درستی هم دارند واقعیت این است که: 1- از درون این موافقتنامه غنی­ سازی حاصل نمی­ شود و 2- ایران چاره­ ای جزء این نداشت، زیرا وقتی فضای اراده از بین برود ممکن است درگیری سرعت یابد، زیرا انگیزه کنش و اقدام بیشتر خواهد شد. نگاه ایشان این است که فضای جنگ آمریکا علیه ایران وجود ندارد و نه آمریکا و نه ایران تمایلی به جنگ ندارند.

بنابراین در جمع­ بندی چند نکته را باید مورد توجه قرار داد :

 1- سیاست آشوب­ زده در فضای بین­ المللی در حال حاضر به حوزه منطقه­ ای منتقل شده است 2- فضای آشوب معادله قدرت را تغییر داده است 3- نگاه آمریکایی مسئله مربوط به مقابله و انهدام ایران نیست 4- آمریکا خواهان ایرانی است که به اندازه­ ای قدرت داشته باشد که حوزه نفوذش محدود باشد و توانایی دفاع از خودش را داشته باشد 5- فرآیند مذاکرات هسته­ ای نسبتا طولانی خواهد بود 6- این مذاکرات به گونه­ ای اجتناب ناپذیر وارد فضای موافقت نامه جامع خواهد شد، ما هنوز نمی­دانیم که موافقت نامه جامع یعنی چه؟! موافقتنامه جامع شامل چهار بحث هسته­ ای، موشکی، حقوق بشر و تروریسم خواهد بود و این موضوعی است که شاید فضای مربوط به التهاب و مخالفت داخلی را همواره به همراه داشته باشد.

       تهیه و تنظیم : بیژن میرزائی، دبیر اجرایی کمیته ی مطالعات منطقه ­ای