ایران در نقشه جهان

گزارش نشست بررسی و نقد کتاب درباب حرف مفت

دوشنبه نهم بهمن ماه 1396

 

 نشست بررسی و نقد کتاب حرف با مقدمه دبیر انجمن علوم سیاسی ایران آغاز شد. علی اسمعیلی اردکانی در ابتدای نشست با تاکید بر رسالت انجمن علوم سیاسی ایران در فراهم کردن زمینه گفتگو میان دانشگاهیان- دانش پژوهان و روشنفکران و همچنین گفتگو میان نخبگان دانشگاهی و غیردانشگاهی با حاکمیت؛ بر دوری کردن انجمن علوم سیاسی ایران از وابستگی به جریان سیاسی و فکری خاص تاکید و بیان کرد: «پرهیز از سیاست زدگی و سیاسی شدن و در عین حال در متن تحولات جامعه علمی و اجتماعی بودن بخشی از رسالت انجمن علوم سیاسی ایران است و همه اعضای آن از ابتدای تاسیس بر این خط و مشی مهر تایید زده اند» . 

اسمعیلی اردکانی در ادامه با آرزوی سلامتی و تندرستی برای داریوش شایگان روشنفکر بین المللی ایرانی که به دلیل بیماری در بیمارستان به سر می برند به معرفی کتاب و سخنرانان نشست پرداخت. تاکید بر ضرورت توجه ویژه به موضوع محوری کتاب درباب حرف مفت به خصوص در حوزه دانشگاهی و روشنفکری و همچنین آروزی رشد و پویایی فکری به خصوص تفکر نقادانه در جامعه و دانشگاه پایان بخش سخنان دبیر انجمن علوم سیاسی ایران بود.

در ادامه این نشست محسن کرمی درباب ضرورت ترجمه کتاب درباب حرف مفت سخنرانی خود را ایراد کرد:

محسن کرمی: نياز به مورد پژوهي بيشتر براي حرف مفت

 در باب اهميت اين كتاب يك مقدمه چيني نياز به مطرح شدن دارد. براي آن كه ما مفاهيم را بشناسيم راه هاي مختلفي وجود دارد. فلاسفه مفاهيم را در يك دسته بندي كلي به دو دسته بزرگ تقسيم كرده اند. ما مفاهيم انضمامي و مفاهيم انتزاعي داريم. با كمي مسامحه مي شود گفت مفاهيم تجربي و مفاهيم فلسفي. براي شناختشان مفاهيم تجربي مي توانيم به سراغ مصاديقشان برويم. چون اصلا تعريفشان اين ست كه مفاهيمي هستند كه مصاديقشان را مي شود با حواس ظاهري دريافت. مثلا اگر بخواهيم سيب را بشناسيم مي توانيم به سراغ مصاديقش برويم و مي توانيم از همين طريق به ديگران سيب را بشناسانيم. يا كمي پيچيده تر مفهوم صندلي است كه مي توانيم با يك توصيفي مفهوم صندلي را بشناسانيم و بگوييم وسيله اي است كه تقريبا دو زاويه قائمه در بدنش ايجاد مي كند و انسان را بالاتر از سطح زمين مي نشاند. به هر حال چه از طريق نشان دادن مصاديق كه مستقيما به سراغشان برويم و آشنايي با خود مصداق پيش بيايد و چه از طريق توصيف اين شناخت به وجود مي آيد. اين ها راه هايي براي شناخت مفاهيم تجربي و انضمامي است. در علوم انساني و علوم فلسفي چندان با اين مفاهيم سر و كار نداريم و بيشتر كار ما با مفاهيم انتزاعي و فسلفي است. به همين خاطر كار دشوار تر است و از راه هايي كه گفته شد نمي شود پيش رفت. مانند عشق. ما براي اين كه عشق را بشناسيم نمي توانيم سراغ مصاديقش برويم. يك مفهوم انتزاعي است. چه راهي وجود دارد؟ راه شناخت مفاهيمي مثل عشق اين است كه مفاهيم هم ارز مانند دلبستگي و امثال آن را يك توضيحي بدهيم و مرزشان را با مفهوم مورد نظرمان كه اين جا عشق است روشن كنيم. مثل يك مجسمه ساز آرام آرام زوائد را كنار گذاشته و سنگ را مي تراشيم تا به مفهوم مورد نظر برسيم. به تعبير ديگر براي شناساندن مفاهيم انتزاعي بايد هم به بدانيم كه آن مفهوم مورد نظر چه ها نيست و هم بدانيم چه ها هست. هم زمان بايد بگوييم كه مرزش با مفاهيم مشابه چيست كه آرام آرام خود مفهوم روشن شود. اين روشي است كه متأسفانه ميان ما دانشگاهي ها مغفول است و چه بسا يكي از دلايلي كه ما در فلسفه و علوم انساني پيش نمي رويم همين است. يكي از مهم ترين دلايل ارزشمندي كتاب به نظرم همين است كه اين كتاب خيلي خوب اين روش را به كار مي گيرد و نشان مي دهد كه براي فهميدن حرف مفت بايد سراغ دروغ، راست، شيادي و مفاهيم مشابهش برويم و از همين طريق آرام آرام در سراسر كتاب حرف مفت به ما نشان داده مي شود.

پس دليل اول اهميت كتاب اين است كه اين روش را به خوبي به كار بسته است. اما دليل دوم به نظرم اين است كه همان طور كه خود فرانكفورت در كتاب مي گويد حرف مفت در جهان بسيار زياد است و چند دليل هم براي‌آن مي شمارد. من مي خواهم بگويم غير ازآن كه در جهان حرف مفت زياد است بايد بگويم به نظر مي رسد حرف مفت بين ما ايراني ها بيشتر هم هست و ما ايراني ها هم حرف مفت زنان قهاري هستيم و هم حرف مفت شنوهاي زبده اي به حساب مي آييم و اين به نظرم مسئله را خطيرتر مي كند و به همين خاطر خيلي براي من مهم شد كه وقتي كتاب را ديدم گفتم بايد حتما ترجمه اش كنم. سوم هم اين كه واقعا حرف مفت خطرناك است. به نظر خيلي از ما مي رسد كه حرف مفت گفته مي شود و اهميتي هم ندارد و نهايت اين است كه ما حرف حساب نزديم و وقتمان به بطالت گذشته است. اما حرف مفت واقعا خطرناك است و در اين كتاب اشاره مي شود كه حرف مفت كاري با ما مي كند كه آرام آرام حساسيت را نسبت به حقيقت از دست مي دهيم. چه در مقام شنونده و چهدر مقام گوينده و اين واقعا خطرناك است. اين سه دسته دليلي بود كه اين كتاب را مهم مي كرد. اما چند نكته هم در باب مسايل رو به آينده كه اين كتاب توصيه هاي رو به آينده هم براي ما دارد و مي توانيم راه فرانكفورت را ادامه دهيم.

نخست آن كه فرانكفورت در اين كتاب مورد پژوهشي كرده اما نه آن طور كه بتوانيم بگويم حالا مصاديق مهم و جذاب حرف مفت را شناخته ايم. در عالم سياست كم و بيش شمرده است و گفته در سياست مي توانيم مثل هاي اعلاي حرف مفت زنان را ببينيم. به نظر من هم در عالم سياست بايد يك مورد پژوهي شود تا ما خوب بفهميم وقتي گفته مي شود سياستمدارن حرف مفت مي زنند بتوانيم مصاديق و مثال هاي موجودش كه چه بسا متوجه گوينده آن نيستيم حتما مورد پژوهي نياز دارد. هم در عالم سياست هم در عالم علم كه كم و بيش تحقيقاتي صورت گرفته است، هم در عالم معنويت كه بسيار شايع است و هم به طور ويژه در عالم هنر كه آن جا هم حرف مفت زنان زيادي سراغ داريم و خوب است كه مورد پژوهي هاي مفصل تري در مورد آن انجام شود.

نكته آخر كه باز فرانكفورت به آن نپرداخته و به نظرم خيلي مهم است اين است كه راه مبارزه با حرف مفت و حرف مفت زنان چيست؟ اين كه ما بفهميم حرف مفت چيست نيمي از راه را رفته ايم اما باز انگار كافي نيست و فكر مي كنم يكي از مهم ترين كارهايي كه بعد از اين تحقيق بايد انجام شود اين است كه كساني تحقيق كنند و راه هاي مبارزه با اين مفهوم را براي ما پيدا كنند. 

بعد از پایان صحبت های محسن کرمی؛ دکتر قدیر نصری سخنرانی خود درباب کتاب هری فرانکفورت آغاز کرد:

 

قدیر نصری : در عرضه حرف مفت شريك هستيم

 كتاب در باب حرف مفت در سال 1985 و در حدود سي و چند سال پيش يك سخنراني بود كه هري فرانكفورت ايراد مي كند و جايي منتشر مي شود و نهايتا در سال 2005 دانشگاه پرينستون اين كتاب را در قالب اين كتاب منتشر مي كند. جا دارد اشاره اي كنيم به كتاب ديگر هري فرانكفورت تحت عنوان دلايل عشق كه در واقع جفت ديگر اين كتاب است. آن كتاب به ويژه به خاطر اين پرسش اساسي كه چگونه بايد زيست بسيار ارزشمند است. در كتاب دلايل عشق فرانكفورت مي گويد براي پاسخ به اين پرسش اول بايد بدانيم چه چيزي جانمايه زيستن را تشكيل مي دهد و اگر آن چيز نباشد ديگر زندگي ارزش زيستن ندارد و خلأ بسيار بزرگي در زندگي پديد مي آيد. مسايل بسياري را بحث مي كند و نهايتا مي رسد به مفهوم عشق؛ كه بدون عشق نمي شود زيست. به عبارت ديگر شيره هستي همان عشق است. اين كتاب به عنوان مكمل آن كتاب سخن هاي بسيار جدي دارد.

آن چه كه امروز براي ما ايرانيان واجب مي كند كه به حرف مفت بيشتر حساس باشيم اين است كه زياد حرف مفت مي شنويم. براي حرف مفت پول مي پردازيم، انرژي مي گذاريم و در عرضه حرف مفت سهيم و شريك هستيم. خود ما بخشي از اين زنجيره معيوب هستيم. پس اولين دليل براي ضرورت پرداختن به حرف مفت رونق فوق العاده اي است كه حرف مفت در ميان ما دارد. از خانواده تا مدرسه و دانشگاه و سخنراني و جاهاي ديگر. از طرفي نويسنده اين كتاب فيلسوف عمل يا متفكر معطوف به خيابان است. اين قبيل انديشمندان ارزشمند هستند به اين دليل كه انديشه را مي فهمند و مي آيند در خيابان تا آن انديشه را بيازمايند و با آن واقعيات در تئوري ها غور مي كنند كه به تعبير استاد ملكيان كاري مي كنند كه رنجي را از بشر كم كرده و يك حقيقتي را تقرير كنند.

اين كتاب كوچك يك سوال بزرگ را مطرح مي كند و آن اين است كه حرف مفت (و نه دروغ و لاف زني) چيست و انگيزه ايراد كننده حرف مفت كدام است. در باب اين موضوع چهار عبارت را كه استخراج كرده ام بگويم كه در واقع سخن مركزي كتاب را گفته باشم.

اساس و بنياد كلي كتاب اين است كه ما وقتي حرف عجيب و غريب مي شنويم كه برايمان غير قابل باور است بايد دقت كنيم كه صادر كننده اين كلام دروغ گوست يا حرف مفت مي زند.  چون ما معمولا اين ها را به جاي هم به كار مي بريم. كسي كه حرف مفت مي زند را دروغ گو خطاب نكنيد. فرق اين دو را قياس كنيد با يك هنرمند حرفه اي و يك هنرمند آماتور. دروغ گو مانند يك هنرمند حرفه اي صحنه را جوري كه مي خواهد مي چيند و در دقايق آن مي انديشد اما كسي كه حرف مفت مي زند از اين جنس نيست. بنابراين عبارت اول اين است كه ميزان دقت آدم دروغ گو نسبت به آدمي كه حرف مفت مي زند بسيار بيشتر است. دومين تفاوت اين دو اين است كه دروغگو حقيقت يك امر را مي بيند و آن را تحريف مي كند اما كسي كه حرف مفت مي زند اصلا به واقع امر توجهي نمي كند. فقط مي خواهد كار خودش را پيش ببرد و جلوه فروشي كند و خيلي دقت نمي  كند كه واقعيت امر چيست و در يك كلام دغدغه حقيقت را ندارد.  سوم بهره گيري شخص حرف مفت زن از ابهام، ايهام و انواع صناعات ادبي است. شخصي كه حرف مفت مي زند سر راست و شفاف حرف نمي زند. اما دروغ گو اين طور نيست. دروغ گو جوري دروغ مي گويد كه راست پيش او مي لرزد. چون انديشيده و حقيقت ديگري را مطرح مي كند. نكته چهارمي كه در تفكيك اين دو بايد گفت عبارت است از عدم تلاش حرف مفت زن براي كسب درك درست بر خلاف ممارست شخص دروغ گو براي جعل حقيقت و سناريو پردازي.

اما چرا در زمانه ما حرف مفت زياد شده است؟ از نگاه نويسنده يك دليل اصلي رواج آموزه هاي پست مدرن است. جان پست مدرنيسم اين است كه هيچ حقيقتي وجود ندارد و همه آن چه كه حقيقت است اراده رژيم هاي قدرت است و حقيقت بيشتر ساختني است تا يافتني. دومين دليل رشد حرف مفت دمكراسي است. بس كه ديكتاتورها و مستبدين از اين مفهوم سواستفاده كرده و گفته اند بلوغ شما وقتي است كه بفهمي و غيره و حالا بايد اطاعت كني، از آن طرف در دمكراسي اين طور شده كه هر كس به سن 15 يا 18 رسيد حق رأي دارد برود در صندوق رأي بيندازد و بر اساس رأي آن اكثريت حاكم يك كشور عوض شود. سقراط در زمان خودش مي گفت دمكراسي دو ركن دارد؛ آگاهي و آزادي. آگاهي به ماهيت امور و آزادي از فشارها و نيازهاي دروني. پس دمكراسي هم باعث شده زمينه براي زدن حرف مفت مهيا شود. سومين دليل ضعف شخصيت افراد است كه در كتاب نيامده و من اضافه مي كنم. يعني وقتي از من نوعي جايي دعوت مي شود كه تريبون را بگيرم، چون ضعف شخصيت دارم نمي توانم بگويم آن حوزه تخصص من نيست. مخاطب من هم به قدري عقب مانده است وقتي مي گويم نه مي گويد تو مگر دكترا نداري؟ به خاطر همين عقب ماندگي متقابل من و مخاطبم به اين مفهوم كمك مي شود. دليل چهارم براي گسترش حرف مفت در زمانه ما عبارت است از صامت بودن مخاطب. يعني ناتواني مخاطب در احساس مسئوليت. به تعبير سقراط مظلوم به اندازه ظالم در وقوع ظلم مقصر است. بنابراين مجموعه اين عوامل به گسترش اين آفت كمك كرده است. من اميدوارم با توجه به اين موارد بتوانيم كساني كه حرف مفت مي زنند را در اقليت قرار دهيم و به خودشان هم كمك كنيم.

مصطفی ملکیان سخنران پایانی نشست بررسی و نقد کتاب درباب حرف مفت بود که سخنرانی خود را با محوریت در مذمت حرف مفت ایراد کرد.

 

مصطفی ملکیان : دموکراسی سبب رواج حرف مفت می شود

آنچه درباره اين كتاب خواهم گفت، نكاتي است كه به گمان من هري فرانكفورت آنها را مفروض گرفته و در نتيجه آنها را بيان نكرده است، علت نيز آن است كه نوشته فرانكفورت نخست به صورت يك مقاله منتشر شده است و به همين جهت بسياري از مفروضات را بيان نكرده است، ضمن آنكه مقاله هميشه نوعي دست‌نامه است و نه درس‌نامه و بنابراين در آن آخرين دستاوردهاي نويسنده بيان شده است و جنبه آموزشي ندارد. اما من در اين جا مي‌كوشم اين نكات و مقدماتي را كه هري فرانكفورت نياورده بيان كنم، يعني نشان مي‌دهم براي بيان مقصود او درباره حرف مفت يا ياوه‌گويي اين مقدمات بايد به شكل خاصي كنار هم چيده شوند.

فيلسوفان زبان به خصوص جان آستين (١٩٦٠-١٩١١م.) فيلسوف انگليسي و فرزند علمي و معنوي او جان سرل (متولد ١٩٣٢م.) فيلسوف امريكايي معتقدند كه وقتي انسان سخن مي‌گويد، در واقع سه كار مي‌كند:

١- فعل بياني (Lectionary act): كار فيزيكي و مكانيكي است كه انسان با فك پايين و زبان و حنجره و كام دهان انجام مي‌دهد و امواجي در هوا توليد مي‌كند كه اين امواج به صماغ گوش مي‌رسد و پديده‌اي به نام صوت پديد مي‌آيد. در اين كار چه بسا از قوانين بيوفيزيكي و بيومكانيكي پيروي شود.

٢- فعل در بياني (Illocutionary act): فعلي كه در بيان انجام مي‌گيرد، يعني هدف انسان از عمل فيزيكي يا فعل بياني است كه يكي از ٥ قسمي است كه در ادامه به تفصيل بيان خواهد شد.

٣- فعل بابياني (Perlocutionary act): فعلي كه با بيان انجام مي‌گيرد، يعني نتيجه عمل انسان از فعل بياني است. بايد در نظر داشت كه هدف همواره با نتيجه منطبق نيست.

براي مثال فرض كنيد فرد الف دراتاقي ساكت در حال مطالعه است و فرد ب در را باز مي‌كند و از او مي‌پرسد كه «ساعت چند است؟» اينجا فرد ب توليد صوت كرده تا فرد الف زمان را بگويد. بنابراين هدف فرد ب دانستن زمان است. اما ممكن است نتيجه كار اين باشد كه فرد الف وحشت كند يا ناراحت شود، يا تعجب كند يا... در حالي كه هدف فرد ب هيچ كدام از اينها نبوده است.

انواع جملات

در بحث كنوني به فعل در بياني كار داريم يعني به اهدافي توجه مي‌كنيم كه انسان با بيان يكي از آنها را دنبال مي‌كند. اين اهداف به ٥ قسم تقسيم مي‌شود. يعني وقتي انسان جمله‌اي به زبان يا قلم مي‌آورد، يكي از اين اهداف پنج‌گانه را دنبال مي‌كند:

١- جملات اخباري: فرد با بيان يك جمله مي‌خواهد خبري يا وضعي از اوضاع جهان هستي، خواه جهان هستي بيروني و خواه جهان هستي دروني را به اطلاع ديگران برساند.

٢- جملات تحريكي: در اين جملات فرد جمله‌اي را بيان مي‌كند تا مخاطب را به انجام عملي در آينده سوق دهد. اين آينده از اتمام جمله شروع مي‌شود. مثل امر و نهي و تقاضا و درخواست و خواهش و التماس و توصيه و دعا و نفرين و سوال. انسان وقتي سوال مي‌كند ديگري را به اظهار چيزي وا مي‌دارد.

٣- جملات التزامي: در اين جملات فرد مي‌خواهد خودش را به انجام عملي در آينده سوق دهد. مصداق مهم اين جملات قول دادن است. پيمان بستن و وعده دادن از ديگر انواع جملات التزامي است. درصد سوق دادن ديگري يا خود در جملات قسم دوم و سوم متفاوت است. مثلا وقتي انسان امر مي‌كند، مي‌خواهد ديگري را حتما به انجام عملي وادارد، اما در درخواست چنين نيست، همان‌طور كه در توصيه درجه حدت و شدت كمتر از درخواست است.

٤- جملات وصف‌الحالي: اين قسم جملات در بحث حرف مفت اهميت دارند. اينها جملاتي هستند كه فرد با بيان آنها مي‌خواهد بگويد كه در فضاي خاصي است. سپاسگزاري يا پوزش طلبي يا تسليت گفتن يا تبريك گفتن وصف‌الحالي هستند. براي مثال زماني كه فرد به ديگري مي‌گويد «از درگذشت پدر شما در دل من اندوهي هست»، جمله‌اي اخباري بيان كرده اما زماني كه مي‌گويد «درگذشت پدر شما را تسليت مي‌گويم»، صريحا اعلام نكرده كه «اندوهي در دل دارد»، بلكه مي‌گويد «من در فضايي اندوهناك به سر مي‌برم». كاركرد جملات وصف الحالي اين است كه مي‌خواهد ديدي در ديگري نسبت به فرد ايجاد كند. مثلا وقتي فرد به ديگري مي‌گويد «دستت را مي‌بوسم» مي‌خواهد به او القا كند كه نسبت به او قدردان است.

٥- جملات ايجادي: در اين قسم جملات با گفتن جمله واقعيتي ايجاد مي‌شود. فيلسوفان زبان اين قسم را شبيه‌ترين جملات به جملات خدا مي‌دانند، زيرا خدا وقتي مي‌گويد بشو (كن)، اشياء ايجاد مي‌شوند (فيكون). البته خدا به تعبير سرل با گفتن واقعيت‌هاي طبيعي مثل دريا و جنگل را ايجاد مي‌كند، اما انسان با گفتن واقعيت نهادي پديد مي‌آورد. مثلا با خواندن صيغه عقد ميان دو نفر، واقعيت نهادي ازدواج پديد مي‌آيد كه البته آثار واقعي مثل ارث بردن طرفين از يكديگر را به دنبال دارد. همچنين نامگذاري كاركردي ايجادي است. تفاوت اين پنج دسته جمله اين است كه تنها جملات دسته اول يعني جملات اخباري صدق و كذب دارند يعني تنها جملات قسم اول هستند كه يا مطابق واقع هستند (صادق) يا مطابق با واقع نيستند (كاذب) زيرا تنها اين جملات هستند كه بنابه تعريف مدعي آن هستند كه راجع به واقعيت جهان هستي خبري را بيان مي‌كنند. جملات چهار دسته بعدي صدق و كذب ندارند. در جملات دسته دوم و سوم و چهارم، اگرچه خود جمله‌ها صدق و كذب ندارند، اما در گوينده آنها صداقت يا بي‌صداقتي هست. مثلا در اين جمله تحريكي فردي كه مي‌گويد «طرفداران من براي من هورا نكشيد»، اگرچه صدق و كذب نيست، اما در گوينده آن صداقت يا بي‌صداقتي هست. يا در خود جمله التزامي «قول مي‌دهم فردا كتاب را برايت مي‌آورم» صدق و كذب نيست، اما در گوينده آن صداقت يا بي‌صداقتي هست. همچنين در جمله وصف‌الحالي «اندوهگين هستم كه شما در كنكور پذيرفته نشده‌ايد» اگر فرد واقعا اندوهگين باشد، صادق است و اگر واقعا چنين نباشد، دروغگو است. بنابراين صدق و كذب صفت جملات و صداقت و بي‌صداقتي (تزوير و ريا)، صفت گوينده جملات است. در جملات ايجادي (قسم پنجم) نه در خود جملات صدق و كذب هست و نه در گوينده آنها صداقت و بي‌صداقتي هست و صدق و كذب جمله و صداقت و بي‌صداقتي (تزوير و ريا) گوينده در اين قسم معنا ندارد.

انواع حرف مفت

حرف مفت، در جملات اخباري و در جملات وصف‌الحالي مورد پيدا مي‌كند. يعني در دو قسم اول و چهارم از پنج قسم مذكور است كه درباب آنها حرف مفت معنا دارد. اما حرف مفت جملات قسم اول (اخباري) با حرف مفت جملات قسم چهارم (وصف‌الحالي) متفاوت است:

الف- حرف مفت در جملات اخباري

اين دو جمله اخباري را مقايسه كنيد:

١- «اين ميز قهوه‌اي رنگ است.»٢- «ميز به نظر من قهوه‌اي رنگ است.»هر دو جمله اخباري هستند و در نتيجه صدق يا كذب دارند. اما تفاوت اين دو در اين است كه اگر تحقيقات نشان داد كه «اين ميز آبي رنگ است»، فردي كه جمله ١ را گفته است، بايد اعتراف كند كه اشتباه گفته است و جمله «اين ميز قهوه‌اي رنگ است» كاذب است، اما الزامي ندارد كه بعد از تحقيقات مذكور، جمله دوم را نيز كاذب بخوانيم، زيرا اگر فرد به صداقت گفته باشد كه «ميز به نظر من قهوه‌اي رنگ است»، بعد از تحقيقاتي كه نشان مي‌دهد، ميز واقعا آبي رنگ است، باز هم بايد بگويد «ميز به نظر من قهوه‌اي رنگ است». بنابراين جملات اخباري به دو دسته تقسيم مي‌شوند:

١- جملات اخباري كه حكايت از واقع مي‌كنند. مثل اينكه فردي بگويد «مقطع اين ليوان بيضي است.»

٢- جملات اخباري كه حكايت از نگرش گوينده از واقع مي‌كنند. مثل اينكه فردي بگويد «به نظر من مقطع اين ليوان بيضي است» يا «من مقطع اين ليوان را بيضي مي‌بينم» يا «ظاهرا مقطع اين ليوان بيضي است» يا «چنين مي‌نمايد كه مقطع اين ليوان دايره است». در اين جملات تلقي فرد از عالم گزارش مي‌شود، نه خود عالم واقع. بنابراين در ميان اخباري كه انسان بيان مي‌كند، برخي اخباري هستند كه دلالت بر گزارش واقع مي‌كنند و برخي اخباري هستند كه بر تلقي فرد از واقع دلالت مي‌كنند. هر دو دسته نيز صدق و كذب بردار هستند. حالا فرض كنيد فردي راجع به عالم اقتصاد يا سياست بحث مي‌كند. اگر بگويد «به نظرم مي‌آيد اين كشور به لحاظ اقتصادي ورشكسته است» يا بگويد «اين كشور به لحاظ اقتصادي ورشكسته است». ممكن است جمله دوم را اقتصاددانان با ارايه مدارك و شواهد تكذيب كنند، اما شواهد و دلايل ايشان نمي‌تواند جمله اول يعني تلقي فرد از وضعيت اقتصادي را تكذيب كند، زيرا او «تلقي» خود را از وضعيت اقتصادي گزارش كرده است و ادعا نكرده كه وضعيت اقتصادي را گزارش كرده است. بنابراين كسي كه مدعي گزارش واقعيت است، زودتر مجبور است كه حرفش را پس بگيرد، اما كسي كه تلقي خودش را از واقعيت مي‌گويد، چنين نيست. توجه شود كه فعلا از فريب سخن نمي‌گوييم. زيرا فرض ما اين است كه فرد مذكور واقعا تلقي خود را از واقعيت بيان كرده است. بنابراين در جملات اخباري براي اينكه بشود حرف مفت زد، مي‌توان يك «به نظرم مي‌آيد كه» اضافه كرد. البته فرد مي‌تواند به جاي تعبير «به نظرم مي‌آيد كه» مي‌تواند از تعابيري چون «ظاهرا»، «چنين پيداست كه»، «چنين مي‌نمايد كه»، «ظواهر حاكي از اين است كه»، «شايد بتوان كه» و... استفاده كند. همه اين تعابير خواه در حالت قيدي باشند يا صفتي يا فعلي، فرد را مصون مي‌دارند از اينكه حرفش را پس بگيرد. البته توجه شود كه زماني كه واقعا به نظر فرد نيايد كه مثلا كشور ورشكسته شده است و بگويد كه «به نظر من كشور ورشكسته شده است»، حرف مفت نزده است بلكه دروغ گفته است و جمله كاذبي گفته است. فردي كه ياوه‌گو (حرف مفت‌زن) نيست، به جاي اينكه بگويد «به نظرم كشور در وضعيت ورشكستگي است» مي‌گويد «كشور در وضعيت ورشكستگي است» و بعد از اينكه تحقيقات نشان داد كه سخن او نادرست است، مي‌پذيرد كه جمله‌اش كاذب بوده و مي‌گويد «كشور در وضعيت ورشكستگي نيست». به عبارت ديگر فرد براي اينكه حرف مفت بزند، به جاي گزارش عالم واقعيت، تصوير خودش از عالم واقع را بيان مي‌كند. رجال سياسي دايما چنين مي‌كنند.

ب- حرف مفت در جملات وصف‌الحالي

حرف مفت در اين جملات بيشتر است. در اين جملات فرد مي‌خواهد تصويري از خودش در ذهن ديگري ايجاد كند. بنابراين مثلا فردي را در نظر بگيريد كه سر سوزني به وطنش علاقه ندارد و مي‌گويد «روشنفكراني كه با ناسيوناليسم مخالفت كرده‌اند، خون ما را به جوش آورده‌اند، كيست كه به اينها چيزي بگويد». اين فرد با اين جملات مي‌خواهد به ديگران نشان بدهد و به آنها القا كند كه وطن دوست است. اين متفاوت است با زماني كه فرد بگويد «من به ناسيوناليسم قائل هستم»، زيرا مي‌توان در آن تحقيق كرد و صدق و كذب آن را نشان داد. اما اگر فرد بگويد «كساني كه عليه ناسيوناليسم حرف زده‌اند، بايد بدانند كه امثال‌شان در قديم نيز بوده‌اند و نياكان ما آنها را به زباله‌دان تاريخ ريخته‌اند و ما هم مي‌توانيم آنها را به زباله‌دان تاريخ بريزيم»، اخباري نداده است، بلكه در ذهن ديگران از خودش يك ناسيوناليست تمام‌عيار ترسيم كرده است. اين جملات وصف‌الحالي هستند. سياستمداران بسيار اين كار را مي‌كنند.

بنابراين تفاوت حرف مفت قسم اول و قسم دوم اين است كه در اخباري‌ها هدف حرف مفت اين است كه نگرش فرد را از هستي نشان بدهد، در حالي كه هدف وصف‌الحالي‌ها اين است كه نگرشي در مخاطب نسبت به گوينده ايجاد شود. در تمام موارد فرد دروغگو نيست، زيرا دروغگو كسي است كه مي‌فهمد واقعيت چيست و خلاف آن را مي‌گويد. در حالي كه در اينجا فرد حرف مفت‌زن، مي‌خواهد در مخاطب تخيلات و توهماتي ايجاد كند.

چرا ما حرف مفت مي‌زنيم؟

فرانكفورت در كتاب عللي را بيان كرده است كه به نظر استقصاء او ناتمام است. به نظر من گرايش انسان به حرف مفت دو دسته ادله دارد:

١- ادله غيرمعرفتي: اين ادله به دو دسته فردي و جمعي تقسيم مي‌شوند. اينها عواملي رواني هستند. از ميان ادله فردي يكي احساس تنهايي عميق است. فرد براي رفع تنهايي عميقش حرف مفت مي‌زند تا با ديگري ارتباط برقرار كند. اين نشان‌دهنده آن است كه فرد سلامت رواني ندارد. انگيزه ديگر حرف مفت خودشيفتگي است، مثل زماني كه فرد احساسات و عواطف خود را براي ديگران بيان مي‌كند. اين قسم غير از آنكه نشان‌دهنده فقدان سلامت رواني است، نشان‌دهنده نوعي رذيلت اخلاقي نيز هست. سومين دليل فردي حرف مفت خودنمايي است كه صرفا يك رذيلت اخلاقي است، مثل فردي كه رشته اصلي‌اش فيزيك است، اما در ساير رشته‌ها نيز اظهارنظر مي‌كند. دليل فردي چهارم حرف مفت تنبلي است. آدمي كه حوصله مطالعه ندارد، حرف مفت مي‌زند. اما عوامل غيرمعرفتي اجتماعي نيز هست كه فرانكفورت به برخي از آنها اشاره كرده است. نخست اينكه در تمدن مدرن سخن گفتن، علامت برتري است. يكي از ويژگي‌هاي ماهوي فرهنگي مدرنيته اين است كه براي سخن ارزش قائل است، نه براي سكوت. بنابراين مدرنيته بي‌معنايي (non sense) را رواج داده است، زيرا براي نفس سخن گفتن ارزش قائل است. در حالي سكوت يكي از ويژگي‌هاي فرزانگان در دوران گذشته بود. دومين عامل اجتماعي دموكراسي است. در دموكراسي از شهروندان خواسته مي‌شود كه در مسائل مختلف اظهارنظر كنند و اين سبب رواج حرف مفت‌گويي مي‌شود. البته دموكراسي به ضرورت عملي چاره‌اي جز رجوع به نظر همگان ندارد و به لحاظ حقوقي براي همه حق سخن قائل است، اما اين بدان معنا نيست كه افراد به لحاظ اخلاقي نيز مي‌توانند راجع به هر چيز حرف بزنند. در حالي كه بايد ميان حقوق و اخلاق تمايز گذاشت.

سومين عامل اجتماعي اين است كه در مدرنيته «حكمت به من چه» وجود ندارد. در مقام علم، جواب هر سوالي را دانستن به درد نمي‌خورد. «حكمت به من چه» فرزانگان باستان مي‌گويد سوالاتي را بايد پرسيد كه وضع انسان قبل از طرح آنها در ذهن با بعد از طرح آنها فرق كند. در مدرنيته به نام كنجكاوي علمي هر پرسيدني مستحسن شمرده مي‌شود. هايدگر در «هستي و زمان» در اين زمينه بهترين نكته را خاطرنشان مي‌شود و مي‌گويد زماني كه كسي كنجكاوي بي‌ارزش داشته باشد، مخاطب ياوه‌گويي بي‌ارزش مي‌كند و مخاطب و گوينده هر دو سرگشته مي‌شوند. او مي‌گفت بايد اولين مرحله يعني كنجكاوي بي‌جا را متوقف كرد وگرنه دو پديد بعدي يعني ياوه گويي بي‌ارزش و سرگشتگي نيز رخ مي‌دهد. هيچ تحليلگري به خوبي هايدگر اين پديده را تحليل نكرده است.

چهارمين پديده اجتماعي كه سبب رواج ياوه‌گويي مي‌شود، سيطره كميت بر كيفيت در دوران ما است. در چنين روزگاري افراد به جاي حرف درست (توجه به كيفيت)، زياد حرف مي‌زنند (توجه به كميت) . قرآن مي‌گويد: «ليبْلُوكُمْ أيُّكُمْ أحْسنُ عملًا» (سوره ملك، آيه ٢) يعني خدا مي‌آزمايد كه كدام كار بهتر مي‌كنيد، نه اينكه كدام يك كار بيشتري مي‌كند يعني نگفته است«ايكم اكثر عملا» يعني قرآن براي كيفيت عمل ارزش قائل است نه كميت آن.

پنجمين عامل اجتماعي رواج حرف مفت، تقدم اتيكت (آداب معاشرت) بر اتيكس (ethics، اخلاق) است. ميان آداب معاشرت و اخلاق تمايز هست و هر دو ضرورت دارد. اما هنگام تعارض اين دو بايد اخلاق را بر آداب معاشرت ترجيح داد. متاسفانه امروز آداب معاشرت بر اخلاق تقدم يافته و به همين خاطر افراد براي رعايت ادب و احترام، به حرف مفت گوش مي‌كنند.

٢- ادله معرفتي: همه فلسفه‌ها و مكتب‌ها و سنت‌هاي فكري كه مي‌گويند يا حقيقتي در كار نيست (نيهيليسم معرفتي) و فقط چشم‌اندازها و سوژه‌ها در كار هستند؛ يا بشر به حقيقت دسترسي ندارد (آگنوستيسيزم يا اسكپتيسيزم معرفتي)، در واقع مي‌گويند، هر چه بيان مي‌شود، حرف مفت است. هر جا انسان فكر كند حقيقتي نيست يا دسترسي به حقيقت ندارد، به گمانه زني درباره حقيقت مي‌پردازد و اين به معناي حرف مفت است. اين ديدگاه معرفتي لب سخن پست‌مدرن‌هاست. آنها مي‌گويند حقيقتي در كار نيست و اگر حقيقتي هم هست، خارج از دسترس بشر است. اين البته غير از سخن كانت است كه مي‌گفت نومني (شيء في‌نفسه) هست كه از دسترس معرفت خارج است، اما معرفت به فنومن (پديدار) امكان‌پذير است. به دو مبحث فرصت نشد كه بپردازم. يكي اينكه مضرات حرف مفت چيست و ديگر اينكه حوزه‌هاي مختلف معرفت بشري در برابر حرف مفت درجات متفاوتي از مقاومت را دارند.

 

دلايل فردي ياوه‌سرايي

  رفع تنهايي عميق موجب حرف مفت است.
  آدم خود شيفته حرف مفت‌مي‌زند.
 خودنمايي انگيزه فردي حرف مفت‌زدن است.
  آدم تنبل، حرف مفت مي‌زند.


دلايل جمعي ياوه‌سرايي
  دموكراسي سبب رواج حرف مفت‌مي‌شود.
  در مدرنيته حكمت به من چه، وجود ندارد.
 سيطره كميت بر كيفيت علت  حرف مفت‌زني است.
  تقدم اتيكت بر اتيكس دليل حرف مفت زدن است.

 

 

 

 







 

 

گزارش نشست/ روزنامه اعتماد : محسن آزموده-مهدی حسین نیا