ایران در نقشه جهان

گزارش اولیه جلسه ضرورت تشکیل کمیته روش شناسی

جمعه بیست و پنجم ارديبهشت ماه 1394

 

یکشنبه 9 اردیبهشت 1394 انجمن علوم سیاسی در نشست ضررورت تشکیل کمیته روش و همچنین نقد و بررسی رساله دکتری با موضوع " گذار از روش به پسا روش در اندیشه سیاسی" میزبان اساتیدی همچون دکتر عباس منوچهری، دکتر جهانگیر معینی علمداری، دکتر حمیدرضا رحمانی زاده دهکردی، دکتر علی اشرف نظری و دکتر علی قربانپور دشتکی بود. در این نشست ابتدا به موضوع رساله پرداخته شد و بعد از آن درباب کمیته روش و ضرورت تشکیل آن در انجمن علوم سیاسی مباحثی مطرح شد. در ادامه گزارش اولیه و کوتاه هر دوبخش مشاهده خواهید کرد.

 

خلاصه­ ای از مطالب ارائه شده پایان­ نامه «گذار از روش به پساروش در اندیشه سیاسی»(بررسی روش در سپهر معرفت شناسی) 

       

 دانش مدرنیته اعم از علوم طبیعی و علوم انسانی-اجتماعی، از لحاظ معرفت­ شناسی مبتنی است بر معرفت­ شناسی متافیزیکی دکارتی-کانتی و  بدیهیات سه­گانه منطق ارسطویی. با این پیش فرض که روش­شناسی هر زمان متأثر از معرفت­شناسی آن زمان می­باشد. ویژگی اصلی این معرفت­شناسی، وجود یک دستگاه دوگانه­نگر(دوآلیستی) است که فرآورده­های دانش را در چارچوبی دوآلیستی صورتبندی می­کند.شناخت حاصل از این نوع معرفت شناسی جهان را همچون آینه­ای در ذهن «بازنمایی» می­کند که گزاره ­های حاصله بصورت صدقی-کذبی می ­باشند.

 

پیامد این روش­ شناسی دوآلیستی و خام در علوم سیاسی اینست که امکان هرگونه تحلیل در فضایهای بینابینی(خاکستری) و خارج از مجموعه «یاصدق مطلق یا کذب مطلق» منتفی می­گردد و از این­رو تحلیل «امرسیاسی/The political» ، که امروزه در چارچوب مطالعات فرهنگی و هویتی می­باشد، غیر ممکن می­گردد. از سوی دیگر روش شناسی مبتلا به منطق دوآلیستی امکان فهم بسیاری از مقولات مندرج در «مطالعات بینا رشته ­ای» را ندارد.

 

از اوایل قرن بیستم با شکل­گیری فیزیک کوآنتوم،اصل نسبیت و هندسه­های هذلولی از سویی و طرح جدایی روش علوم انسانی از علوم طبیعی از سوی دیگر، باعث شد که منطق دوآلیستی مشکوک و غیرمفید واقع گردد و لذا علوم دچار سردرگمی روشی گردند. در دهه 60 قرن بیست میلای با شکل گیری سه چرخش اساسی، زمینه­ های پساروشی شکل گرفت: «چرخش وجودی»، «چرخش زبانی» و «چرخش منطقی».

 

چرخش وجودی متأثر از هستی و زمان هایدگر؛ چرخش زبانی متأثر از نظریه بازیهای زبانی ویتگنشتاین و کواین؛ و چرخش منطقی متأثر از منطق فازی پرفسور لطفی عسگرزاده. به اعتبار این چرخش ها، من جمله چرخش منطقی، ما توان خروج از روش ­شناسی دوآلیستی را می­توانیم داشته باشیم. در منطق فازی  به اعتبار نظریه امکانی،مابین صفر و یک، امکان وجود اعداد دیگری نیز وجود دارد که فضای خاکستری را بتواند ترسیم و تحلیل نمایند و لذا،در اندیشه سیاسی امکان تحلیل امرسیاسی، مطالعات بینارشته­ای و وضعیتهای تاریخی متفاوت فراهم می­گردد که این امکان­پذیری، با طرد نظام معرفتی دوآلیستی و پیوند انسان-محیط صورتبندی می­ شود.

 

نتیجه­ گیری:

 

1. فرضیه در پساروش با درجه عضویت متغیرهای مابین صفر و یک، بصورت درجه­بندی و زبانی است؛یعنی، به جای یک متغیر صدق­شده در برابر متغیر کذب شده، انواع متغیر با درجه­بندی زبانی،کاملاً زیاد، زیاد، نسبتاً زیاد و........وجود دارد.

 

 2. فرضیه­ ها از وضعیت صدقی-کذبی مطلق به وضعیت «اما» و «اگر» درجه بندی شده در یک بازه فازی و بصورت شروط لازم و کافی تبدیل می­گردند.

 

 3. مطابق «اصل ناسازگاری» فازی، هرچه سیستم تحلیل پیچیده ­تر شود امکان تحلیل صحیح از سیستم ضعیفتر می­گردد بنابراین با گذار از روش و به اعتبار جنبه­­ های پساروشی، می­ توان بهتر شرایط پیچیده ­تر بومی و بین­المللی را تحلیل و بررسی نمود.

 

 4.. در نهایت پساروش عبارت خواهد بود از: «رویکردی غیرسنجش­گرایانه و بازی باور، برای فازی نمودن(محو نمودن) مرز میان عین و ذهن، به منظور شناخت تقریبی محیط از طریق زبان.»

 

 

گزارشی از بخش دوم جلسه: «ضرورت تشکیل کمیته روش­ شناسی»

 

  در این قسمت از جلسه، اساتید حاضر در پنل،  ابتدا گزارشاتی از وضعیت آموزشی پژوهش و تحقیق در مقاطع مختلف گرایشهای مجموعه علوم سیاسی، با رویکرد آسیب­شناسانه، را ارائه دادند، سپس به طرح راهکارهای عملی جهت حل مشکلات پژوهشی و اصلاح آن پرداختند. دانشجویان حاضر در جلسه نیز، هر کدام، جنبه­ هایی از مشکلات پژوهشیِ موجود در گرایشهای علوم ­سیاسی را مطرح نمودند.

 

گزارش این بخش از جلسه را در دو محور مطرح خواهد شد. 

 

محور اول: 

موارد آسیب ­شناختی روش و پژوهش در نظام آموزشی دانشگاهی، از جمله در گرایشهای علوم سیاسی. 

 

محور دوم:

 

ارائه راهکارهای عملی، در چارچوب کمیته روش ­شناسی.

 

محور اول: آسیب­ شناسی آموزش روش­ و پژوهش در رشته علوم سیاسی:

 

        درس روش تحقیق در دوره کارشناسی علوم سیاسی از کیفیت چندانی برخوردار نیست؛ چرا که، نظام آموزشی دانشکده­ها و برخی از مدرسین این درس به طور جدی به دانشجویان آموزش کارگاهی و عملی نمی­دهند. در مقاطع تحصیلات تکمیلی نیز، روش­شناسی و پژوهش های روش ­شناختی در هاله­ای از ابهام و بلاتکلیفی می­باشد که هم اساتید و هم دانشجویان رغبت چندانی به آن نشان نمی­دهند. در حالیکه، در اروپا و امریکا، اگر اثری منتشر گردد و آن اثر مورد اقبال متخصصین آن رشته قرار گیرد؛ بخش معتنابهی از این اقبال­آوری، حاصل صورتبندی منسجم و دقیق محتوی پژوهش در چارچوب روشی معقول می­ باشد که چارچوب روشی  از اصول گردآوری و شیوه نگارش را تا چارچوب نظری شامل می­ شود. این معضل کم ­توجهی یا بی­ توجهی به پژوهش و روش در دانشگاههای شهرستانها، نسبت به تهران، وضعیت بغرنج­تری دارد.

 

بطور کلی برخی از موارد آسیب­ شناسی در روش و پژوهش، مطابق اظهارات اساتید و دانشجویان، عبارتند از:

 

 1.بی ­توجهی نظام آموزشی و برخی اساتید علوم ­سیاسی به اهمیت روش ­شناسی و پژوهش در مقاطع مختلف تحصیلی.

 

2. عدم اطلاع دقیق برخی اساتید از رویکردهای روش­ شناختی و اصول و فنون پژوهش.

 

3. وجود اختلاف نظر بر سر برخی از مفاهیم کلیدی در فنون پژوهش. مثلاً بسیاری «روش تحلیل محتوای» را چارچوب نظری پژوهش تلقی می­ کنند در حالیکه روش مذکور صرفاً روش گردآوری داده ­ها می ­باشد.

 

4. آشفتگی و عدم اجماع بر سر بسیاری از واژگان و مفاهیم مندرج در علوم سیاسی. مثل «رهیافت» و «رویکرد»، «علم ­سیاست»، «دولت» و «حکومت» و.......

 

5. آشفتگی در رفرنس­ دهی و شیوه ­نامه پژوهشی: به دلیل عدم وجود یک مرکز و نهاد بالا دستی، هر استادی یک شیوه­ نامه برای دانشجویان تجویز می­ کند و سردرگمی همزمان دانشجو و استاد در انتخاب شیوه ­نامه یکی از مشکلات علوم انسانی است که از میان شیوه­ نامه ­های شیکاگو، هاروارد یا زیرنویس، درون متنی کدام را انتخاب نماید.

 

6. ابهامات معرفت­ شناسی و ناسازوارگی چارچوب نظری پژوهش با محتوی پژوهشی: به دلیل بی­توجهی به پیش­فرض های معرفت­ شناسی و هستیشناسی، ممکن است پژوهشگر پژوهش خود را در چارچوبیپارادوکسیکال و ناهمساز صورتبندی نماید و این معضل ناشی از بی­ توجهی به آموزش صحیح  و همه­ جانبه می ­باشد.

 

7. داشته­ های پژوهشی و رهیافت­ های پژوهشی در بیان مطالعات «بینارشته ­ای» و تبیین «امر سیاسی» و مسائل مبتلابه جامعه کفایت کافی و وافی را ندارند.به عبارت دیگر، روش ­شناسی حاکم، توان فهم چرخش ­ها و پیچیدگی تحولات اخیر را ندارد.

 

محور دوم: ارائه راهکارهای عملی برای حل مشکلات مذکور در چارچوب تشکیل کمیته روش ­شناسی

 

1.      تشکیل یک نهاد مرجع بالا دستی با رویکرد علمی-حقوقی به عنوان تنها نهاد مرجع در جهت استاندارد­سازی و یکسان­ سازی شیوه ­نامه ­ها(مثل انجمن روانشناسی امریکا/APA) تحت عنوانIPSA ؛ اجماع ­سازی نهایی بر سر مفاهیم و واژگان علوم ­سیاسی.

 

2.   برگزاری کلاسها و کارگاههای آموزشی  نقد و شیوه ­های نقد علمی،روش شناسی اعم از کمی و کیفی و شیوه نگارش مقالات فارسی و لاتین  برای اساتید و دانشجویان علوم ­سیاسی.

 

3.      برگزاری جلسات نقد آثار منتشر شده خارجی و داخلی، مقالات و پایان­ نامه­ های دوره دکتری از دیدگاه روش­ شناسی.

 

4.     انتشار یک بولتن یا نشریه علمی- آموزشی در خصوص گزارش کارهای انجام شده و به عنوان جایگاهی برای ارائه نظریات، راهکارها و پیشنهادات روش ­شناختی اساتید و دانشجویان.

 

در پایان جلسه با پرسش و پاسخ حضار به پایان رسید

 

این گزارش ادامه دارد....