ایران در نقشه جهان

گزارش نشست نقد و بررسی آراءجماعت گرایان با محوریت آثار مایکل سندل

شنبه نهم آبان ماه 1394

 

 

در ابتدای جلسه دکتر انصاری با بیان جمله سندل که وقتی طوفان می آید لاشخورها بیرون می آیند، شروع بحث را به خانم دکتر چینی چیان واگذار کردند. ایشان نیز ضمن بیان اینکه جماعت گرایان یا جامعه گرایان مهم ترین منتقدان لیبرالیسم در عصر کنونی هستند بیان داشتند که البته ریشه هایی از این بحث در گذشته نیز در نزد امثال روسو و دیگران بوده است که فردگرایی را نقد کرده اند. از نظر ایشان مثلاً نمی توان به عدالتی خارج از هویت ارزش های اجتماعی و فرهنگی و دینی و نظام اجتماعی که ما را بار آورده است برسیم واز این رو به نقد نظریه های کلان می پردازند که آنها چگونه توانسته اند فارغ از لحاظ نمودن تفاوت ها به نسخه ای واحد برسند.

 

از نظر سندل وظیفه فلسفه سیاسی پرداختن به امور عمومی است تا همه مردمان کوچه و بازار نیز بتوانند از آن استفاده کنندو بهره مند شوند و موقعیت خویش را با آن بسنجند که آیا امور در جای خویش قرار گرفته اند؟ سندل با اشاره به طوفان 2004 ایالات تگزاس به افزایش چندبرابر قیمت کالاها و خدمات اشاره می کند و اینکه دادستان ایالتی در اشاره بدین وضع گفته بود اکنون طوفان فرو نشست و لاشخورها هستند که بیرون می­آیند. مخالفان وی بر آن بودند که این چند برابر شدن قیمت ها چیز عجیبی نیست چون گران فروشی فقط باری عاطفی و احساسی دارد و تعیین قیمت کالا فقط با توجه به ارزش آن درموقعیت های مختلف تعیین می شود. سندل بر آن است که هر چیزی را تنها نباید بر اساس سود و زیان آن در نظر گرفت بلکه باید پیامدها و تبعات هر موضوعی را نیز در نظر آورد. جماعت گرایان امکان گسستن فرد از تعلقات خویش آن گونه که راولز بیان می دارد را هم منتفی می دانند و لذا از منتقدان جدی او هستند.

 

سندل در اهمیت امور فرهنگی و اجتماعی به سخن کندی در دهه 1960 اشاره می کند که می گوید آمریکایی ها چون دین را کناری نهادند لذا در زندی همچنان به رغم حرص و طمعی هم که دارند ولی قانع نمی شوند و ناراضی هستند. در کل آن گونه که از عنوان یکی از آثار سندل نیز برمی آید باید مرزهای اخلاقی بازار را دید. وی مثال های متعددی می زند که به نحو ملموس نشان می دهد چگونه سیستم مادی امروزی می خواهد امور متعدد مثل امنیت حس مادرانگی و ... را با پول بخرد ولی خیلی چیزها هستند که با پول نمی توان خرید.

 

در ادامه دکتر انصاری با اشاره به ریشه های بحث جماعت گرایات در نزد هگل روسو و دیگران به بدیع بودن نسبی آنها در سنت انگلوساکسون اشاره نمودند که باعث موجی فراگیر در دهه 1980 شد. از نظر ایشان هویت با جماعت و دئر متن روابط و مناسبات است که تعریف می شود. البته سندل با احاله دادن همه چیز به این جماعت، فرد را نفی می کند و این شائبه درافتادن به دامان نوعی محافظه کاری می افتد که اصالت را بدان ها می دهد. آرنت هم درگیر همین مسئله بود و لذا سعی می کرد هم وجود فرد و هم جمع و هم فضای مشترک فیمابین آنهارا مورد تصدیق قرار دهد. به رغم همه چیزهایی که می توان و باید از سندل آموخت ولی جای این سوال مهم باز است که خیر عمومی چیست  و پیامدهای آن کدام است و تا چه اندازه می تواند قابلیت تفسیر انحرافی داشته باشد. در نهایت از اشکالات سندل این است که مبانی فلسفی ضعیفی دارد که باعث شده نتواند از آن مثال های درست و مناسب خویش مباحث خوبی را تشریح نماید و فلسفه ای بپردازد. این مسئله انکار ارزش کار سندل نیست بلکه سندل فیلسوف نیست چون فیلسوف باید از مباین فلسفی کار خویش را شروع کند.

 

در پایان این جلسه پس از نیم ساعت پرسش و پاسخ حضار و سخنرانان به پایان رسید