در ابتداي همایش، دکتر داوود فيرحي به عنوان دبير همايش ضمن ارايه گزارش كوتاهي از وضعيت مطالعاتي حوزه فكر سياسي در ايران گفت: همه ميدانند كه حوزه انديشه و تفكر به ويژه در يك جامعه در حال گذار اهميت زيادي دارد زيرا اين جامعه بسيار متفاوت است با يك جامعه تثبيت شده كه الگوي زيست سياسي آن كاملا شكل گرفته است. آنجا معمولا تفكر براي ترميم صورت ميگيرد يا حتي روي نقد جزييات يك طرح زندگي سياسي متمركز ميشود اما در جوامع در حال گذار مثل جامعه ما كه از حدود يكصد و چند سال قبل، اراده كرده وارد دولت مدرن و زندگي سياسي مدرن شود ولي هميشه به دلايلي اين انتقال نيز با تاخير و مشكلاتي مواجه است، شرايط فرق ميكند. به همين دليل نيز فكر كردن درباره اينكه اصلا معاصرت ما چيست، فكر سياسي معاصر ما چيست، چه پارامترهايي در حوزه فكر سياسي تاثير ميگذارد و اصلا راه ما چيست، كار حوزه انديشه است. وي با تاكيد بر اينكه يكي از سختترين كارهاي حوزه انديشه، اضطراب است، ادامه داد: وقتي كه آدم به دنبال اين است كه راه قديمي زندگي سياسي سنتي را كمي رها كند و قدم به دنياي جديد زيست سياسي بگذارد در واقع مانند اين است كه يك خانه قديمي را ترك ميكند و به خانه جديدي وارد ميشود كه هنوز از مختصات آن اطلاع ندارد. به همين دليل، انديشيدن جرات غلبه بر اضطراب ميخواهد و اميد ساختن آينده زندگي سياسي اين جامعه، چيزي است كه در حوزه انديشه با آن مواجه هستيم.
«محمدرضا تاجیک» استاد دانشگاه به عنوان نخستین سخنران همایش وضعیت فکر سیاسی در ایران از آزاد اندیشی به عنوان یکی از آرزوهای انسان نام برد. وی گفت: همواره آرزو بوده که در حوزه سیاسی آزاد اندیشه شود اما تحقق این مهم با مشکلات فراوانی مواجه بوده است. تاجیک با اشاره به تعریف فکر سیاسی گفت: گزاره های مختلفی برای فکر سیاسی تعریف شده است اما فکر سیاسی عبارت است از تغییر در یک وضعیت ممکن؛ اگر این تغییر در زمانی که شرایطی که جامعه نیاز به تغییر دارد شکل نگیرد نمی توان ادعا کرد که فکر سیاسی وجود دارد. از نگاه وی ، فکر سیاسی موجود در جامعه گنگ و گیج است ، امکان زایش تفکر نو را ندارد و در دامن چنین فکری امکان توسعه و رشد سیاسی اندک است، این فکر را نمی توان سیاسی دانست زیرا فکر سیاسی زمانی در تعریف اصلی خود جای می گیرد که تبدیل به کنش شود. تاجیک با طرح این پرسش که چرا امروز با وجود مدعیان کارهای فلسفی و سیاسی همچنان از تفکر سیاسی محروم هستیم؟ اظهار کرد: معتقدم تا زمانی که اندیشمندان ما از دوران تخیلی خود خارج نشوند، نمی توان به دنبال گسترش تفکر سیاسی بود.
دکتر تاجیک در ادامه با انتقاد از محیط های علمی دانشگاهی در خلق تفکر سیاسی گفت: برخی انتظار دارند که محیط های دانشگاهی ما نظریه تولید کنند اما متاسفانه باید بگویم در این محیط ها نه تنها نظریه تولید نمی شود بلکه بسیاری از دانش آموختگان ما از تولید یک مفهوم سیاسی هم عاجزند. تاجیک تاکید کرد : اگر نتوانیم در حوزه تفکر سیاسی «دگر آیینه ای» را به «خود آیینه ای» تبدیل کینم نمی توانیم به درستی به تفکر سیاسی برسیم. متفکر ما تا زمانی که تنها آموزه های سیاسی بزرگان دنیا را دنبال می کنند، نمی توانند تولید فکر کنند.
«محمد سروش محلاتی» پژوهشگر حوزه مطالعات دینی به بررسی فراز و فرودهای فقه سیاسی در سده گذشته مورد توجه قرار داد و گفت: در گذشته میان فقها و حوزویان یک نوع تکثر در فکر و اندیشه وجود داشت تا جایی که میان علما صاحب نظرانی مانند «آخوند خراسانی» بود و هم کسانی که نظریاتی برخلاف این عالم بزرگ داشتند. یکی از موضوعات مورد اختلاف علما در آن دوره بحث تشکیل حکومت اسلامی بود. برخی اعتقاد داشتند حکومت اسلامی نمی تواند شکل گیرد و در مقابل کسانی بودند که به صراحت از تشکیل دولت اسلامی دفاع کرده و آن را ضرورت تلقی کردند.
محلاتی یکی دیگر از نمونه تفاوت های فقه های قدیمی و کنونی صراحت و شفافیت در کلام دانست و گفت: فقه های اسلامی در گذشته به صراحت عقاید خود را در زمینه سیاست بیان می کردند که نشان از شجاعت آنان داشت. «عبدالکریم حائری یزدی» از نمونه های بارز صراحت و سفافیت در سخن بود. نویسنده کتاب «دین و دولت» در اندیشه اسلامی در ادامه اظهار کرد: در دوران کنونی فقه تغییرات فراوانی دارد. در این دوره صراحت و شجاعت در بیان مسائل به ویژه مسائل سیاسی کمتر دیده می شود. علمای شیعه مانند گذشته کمتر به صراحت انتقاد می کنند و سکوت را بر اظهارنظر در این زمینه ترجیح می دهند؛ این اتفاق نمی تواند برای تفکر فقه سیاسی مبارک تلقی شود.
حاتم قادری عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس دیگر سخنران همایش وضعیت فکر سیاسی در ایران معاصر بود که با اشاره به تعیین نقشه راه در تفکر سیاسی گفت: دغدغه صورت بندی غایی امر بزرگی در علوم سیاسی است و بخشی زیادی از فلسفه این علم را در بر می گیرد. اگر یک صورت بندی غایی به عنوان نقشه راه داشته باشیم گویی که به بشر نشان داده ایم که زندگی چگونه است و باید در چه مسیری جریان داشته باشد. این استاد دانشگاه تربیت مدرس اظهار کرد: در بین علوم، فلسفه و دین همیشه مدعی بودند که برای ایجاد نقشه راه این صورت بندی را به شکل احسن آن انجام می دهند. فلسفه با توجه اینکه در زمینه اموری که تعمیم یافته، نظر داده، یکی از مهمترین وظایف خود را نقشه راه تلقی می کند. این علم مدعی است که وضعیتی را پیش روی انسان قرار می دهد و آنان نیز باید این وضعیت را بپذیرند.
عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس در ادامه گفت: یکی دیگر از مقام هایی که راجع به تعیین نقشه راه برای تفکر سیاسی بحث می کند دین است. علمای دینی همواره به دنبال این مساله بودند که نقشه راه بشریت را به بهترین شکل ممکن تعیین کنند. قادری با بیان برتری دین بر فلسفه گفت: اگر فلسفه نتوانست نسبت به انسان کاشفیت داشته باشد اما دین این ظرفیت را دارد که کاشفیت به عمل آورد. ادعای صورت بندی غایی فلسفه در حالی مطرح می شود که من (قادری) فکر می کنم که خود خداوند هم نمی تواند صورت بندی غایی از مولفه هایی مانند عدالت داشته باشد تا مردم بتوانند به راحتی آن را بفهمند.
محمد جواد غلامرضا کاشی استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی یکی دیگر از سخنرانان این همایش بود که در سخنرانی خود به اهمیت مقوله فکر سیاسی و مشکلات پیش روی آن پرداخت. استاد دانشگاه علامه با اشاره به اینکه فکر سیاسی متعلق به زمانی است که جامعه گسیختگی دارد گفت: در جامعه متفکرانی وجود دارد که اندیشه ورز می باشند. اما مهم این است که در زمان های خاص که انتظار می رود که اندیشه آنان به کار گرفته شود، چه راهکارهایی را ارائه می کنند. شرایط کنونی یکی از زمان هایی است که ما نیاز به اندیشه و فکر داریم. کاشی در ادامه اظهار کرد: اگر بخواهیم در مورد وارفتگی فکر سیاسی در جامعه سخن بگوییم باید گفت جامعه سیاسی برخلاف تفکر برخی که جامعه را پویا و فاقد مرگ می دانند، دارای افول های زیادی است که نیاز به زنده شدن دارد و تفکر سیاسی مهمترین عامل زنده شدن جامعه است.
این پژوهشگر حوزه علوم سیاسی با بیان اینکه فرد و جامعه دارای رابطه تنگاتنگ هستند، افزود:اگر فرد احساس کند که در جامعه ای زندگی می کند که حیات اجتماعی ندارد و رابطه کل و جزء به صورت تمام و کمال در جریان نیست، دچار سرخوردگی می شود و حتی به خود نیز احترام نمی گذارد و هدف گذاری برای آینده ندارد. استاد علوم سیاسی دانشگاه تاکید کرد: تفکر سیاسی موجود در جامعه ما وارفته است و سرمایه اجتماعی و فردی مانند دیگر نمودهای زندگی اجتماعی نیز دچار وارفتگی شده اند.
نشست های موازی در مورد نقد متون و روش، جایگاه و ماهیت فکر سیاسی و آسیب شناسی فکر سیاسی در ایران معاصر
همایش وضعیت فکر سیاسی در ایران معاصر بین ساعت 10/30 تا 12/30 به شکل موازی در سه سالن پیگیری شد. در سالن فردوسی اساتیدی چون دکترعلی اکبر علیخانی، دکتر مجید توسلی، دکتر عباس خلجی، دکتر رضا نصیری حامد، دکتر جواد حیدری و دکتر مختار نوری به بحث درباره متون موجود در مورد فکر سیاسی و همچنین روش های بحث در فکر سیاسی پرداختند.
در سالن خیام دکتر قدیر نصری، دکتر محسن خلیلی، دکتر سید محسن علوی پور، دکتر رضا نجف زاده، دکتر مریم سیدان و دکتر سید علی محمودی به سخنرانی در مورد ماهیت و جایگله فرک سیاسی در ایران معاصر پرداختند.
در سالن حافظ با مدیریت دکترعبدالرحمن عالم نشستی با موضوع آسیب شناسی وضعبت فکر سیاسی در ایران معاصر برگزار شد که در آن اساتیدی چون دکتر احمد بستانی، دکتر عامری گلستانی، دکتر احمد گل محمدی و دکتر داوود غرایاق زندی به ایراد سخنرانی پرداختند.
مشروح سخنرانی های صورت گرفته در این نشست های موازی در اولین فرصت به صورت کامل و در گزارش کامل همایش منتشر خواهد شد.
میزگرد رویکردی میان رشته ای به وضعیت فکر سیاسی در ایران معاصر
دکتر نقيبزاده اولین سخنران پنل بعد ظهر همایش بود. وی در آغاز در پاسخ به اين پرسش كه اگر بخواهيم نسبتي بين جامعهشناسي سياسي و وضعيت فكر سياسي در ايران معاصر برقرار كنيم چه تحليلهايي از زاويه جامعهشناسي سياسي و نيروها و تحولات سياسي- اجتماعي در حوزه فكر سياسي ايران معاصر وجود دارد، گفت: اساسا علم سياست به دليل ماهيت سياست، يك علم بينرشتهاي است اما در عين حال ما برخلاف ماركسيستها كه آن را متغير وابسته ميدانند، بر استقلال اين رشته تاكيد زيادي داريم و معتقد هستيم كه به نوعي نيز بر ساير رشتهها سلطه دارد. ريمون آرون براي اثبات اين نكته مثال خوبي دارد، او ميگويد من از ماركسيستها ميپرسم كه چه كسي اقتصاد سوسياليستي را در روسيه عقب مانده رايج كرد در حالي كه طبق نوشتههاي كارل ماركس بايد اين اتفاق در كشورهاي پيشرفته سرمايهداري بيفتد. آيا غير از اين بود كه يك رجل سياسي چنين تصميمي گرفت و با استفاده از قدرت خود اقتصاد را به اين شكل درآورد؟ بنابراين، اين اقتصاد نيست كه تعيينكننده سياست است بلكه سياست است كه ميتواند تعيينكننده اقتصاد نيز باشد و اين بسته به مصلحت آن دارد. علوم سياسي از زماني وسعت گرفت و بر غناي آن افزوده شد كه رشتههاي ديگر از زاويه علم خود به مسائل سياسي پرداختند و اين كار عمدتا در قرن بيستم اتفاق افتاد. وي با اشاره به اينكه جامعهشناسي و به ويژه مردمشناسي بيشترين كمك را به اين رشته كردند، افزود: به دليل شرايط حاكم بر ايران، اين وضعيت در كشور ما متفاوت بود و سابقا رشتهاي به نام جامعهشناسي سياسي وجود نداشت و تا بعد از انقلاب، جامعهشناسي سياسي بسيار مهجور بود در حالي كه دولتها به اين رشته نياز زيادي دارند و به نفع خود آنهاست كه به اين رشته بپردازند. انقلاب مسائل زيادي را در جامعه ايران به وجود آورد و صالحترين علمي كه ميتوانست پاسخگوي آنها باشد جامعهشناسي و جامعهشناسي سياسي بود. به همين دليل، اين رشته رشدي ناگهاني و چشمگير يافت و اين نياز عدهاي را به سمت آن كشاند. نقيبزاده به سالهاي درخشش جامعهشناسي اشاره كرد و گفت: بسته شدن فضاي رشد جامعهشناسي و ايجاد مانع براي آن، نويد خوبي را براي علم سياست و اساسا جامعه نميدهد.
مرتضی مرديها سخنران بعدی همایش در ابتداي بحث خود با ذكر اين مقدمه كه براي هر علم ميتوان دستكم دو دوره را در نظر گرفت؛ يكي دوره بنيانگذاري و ديگر، دورهاي كه كساني در آن نكته بينيهايي را انجام دهند، گفت: راجع به انديشه سياسي نيز من همين تصور را دارم. اركان انديشه سياسي مشخص شده است و انتظار اينكه كساني در قامت مونتسكيو يا هابز پيدا شوند و انديشهاي ارايه دهند كه ما هيچ ذهنيتي از آن نداشتهايم، بسيار بعيد است. بنابراين، وظيفه كساني كه در اين حوزه كار ميكنند فهم خوب آن انديشههاي چارچوببندي شده و بعد نيز نكته بيني و تطبيق شرايط متحول و گذرا است كه وظيفه مهمي است اما نه آنقدر مهم كه انتظار زير و زبر شدن چيزي را داشته باشيم. وي در پاسخ به اين سوال كه نقش تحولات فلسفي در فكر سياسي چيست، گفت: متاسفم كه بگويم نقش تحولات فلسفي در فكر سياسي به تصور من، بسيار ويرانگر بوده است.
مرديها با برشمردن دلايلي كه سبب ميشود اين تفكر بر انواع و اقسام رشتهها و تفكرات ما در ايران نيز بهشدت اثر بگذارد، گفت: اين امر حداقل سه دليل دارد؛ سادهترين دليل آن، مد روشنفكري است. دومين دليل اين است كه بعضي از تفكرات به ويژه آيينيها اگر بنا باشد يك بحث پوزيتيو صورت گيرد و از آنها پرسيده شود بر سر سفره معرفت چه آوردهايد، دستشان بهشدت تهي است و از آنجا كه اين را احساس كرده بودند، اين چرخش فلسفياي كه صورت گرفت، نهانگاه خوبي شد تا اين افراد بيسنگر در مقابل تفكر منطقي سامانمند تجربه عقلاني، فورا پشت آن پنهان شوند. دليل سوم كه كمي سياسيتر ميشود اين است كه اين تفكرات كه بعضي از بنيانگذاران آن مثل ويتكنشتاين بيگناه جلوه ميكنند، گرچه اسامي مختلفي دارند اما همه يك انديشه واحد هستند كه در قالب بيانهاي جذاب ماجرا را هدايت ميكنند. اين يك جريان است كه
١٥٠ سال جنگيده و شكست خورده و در حال حاضر براي همان منويات خود كه هيچ جا نتوانسته پشتوانهاي براي آن، چه در عمل و چه در نظر پيدا كند اما غريزه به آن كمك كند، به دنبال مشتري ميگردد. مرديها در پايان گفت: اين تفكرات به خصوص در جامعه ما تقريبا در رشتههاي علوم انساني گاه به طور آگاهانه و گاه ناآگاهانه رسوخ كرده و همه ميكوشند از اين نمد كلاهي براي خود درست كنند كه البته اين اتفاق نخواهد افتاد. اميدوارم روز به روز روشنتر شود كه از اين قوطي جادو هيچ چيز براي ما نه از حيث مبارزه سياسي و نه سازندگي تمدني درنخواهد آمد.
سيد علي ميرموسوي استاد علم سياسي دانشگاه مفيد قم دیگر سخنران همایش بود. موضوع بحث ميرموسوي، «ادعاهاي پسا اسلامگرايي و فقه سياسي در ايران معاصر» بود. وي پسااسلامگرايي را واكنشي نسبت به دشواريهايي كه در تجربه اسلام سياسي جوامع اسلامي پديدار شد، دانست و گفت: در اسلام سياسي ادعاي اصلي اين بود كه بر پايه آموزهها و تعاليم ديني تئوري و نظريهاي براي اداره جامعه و حكومت از اسلام استخراج كند. اما پسااسلامگرايي ادعاي متفاوتي دارد و بيشتر بر اساس يك مواجهه با مسائل وجودي كه جوامع اسلامي با آن دست به گريبان هستند، مطرح شده است و به جاي اينكه بخواهد يك تئوري از درون اسلام براي اداره جامعه استخراج كند بيشتر در پي آن است كه با توجه به دغدغههايي مثل دموكراسي، حقوق بشر و... كه با آنها رو به رو هستيم تفسير و چهرهاي از اسلام ارايه كند كه بتواند با اين مسائل روزمره سازگار باشد. وي افزود: فقه سياسي به عنوان يكي از شاخههاي انديشه سياسي اسلامي و همچنين دانش سياسي اسلامي در مواجهه با اين ادعا دچار تحولاتي شده و در حال تجربه شاخصهايي در مواجهه با اين بحث است. فقه اساسا يك دانش با چند ويژگي است؛ دانشي رسممدار، مصرفكننده، زمينهمند و مصلحتگرا است. با توجه به اين ويژگيها ميتوان گفت كه فقه سياسي يك اصطلاح جديد است. در دوران معاصر، تحت تاثير تحولي كه در نسبت اسلام و تجدد اتفاق افتاد، فقه وضعيت متفاوتي را تجربه كرده است. در مقطع مشروطه، فقه ما بيشتر اين دغدغه را داشت كه چگونه يك تفسير از احكام ديني به دست بدهد كه با تجدد و حاكميت قانون سازگار باشد. اما در فضاي اسلامگرايي كه از دهه ٢٠ به بعد به تدريج به گفتمان غالب تبديل شد، فقه سياسي ما دچار ويژگيهاي ديگري شد. ميرموسوي در پايان با ارايه توضيحاتي درباره ويژگيهاي فقه با بيان اين نكته كه به نظر ميرسد ادعاهاي پسااسلامگرايي هم قلمرو فقه سياسي و هم نوع نگاه به فقه سياسي را كاملا تحت تاثير قرار داده گفت: اين يك رخداد مبارك است كه اميدوارم بتوانيم آن را ادامه دهيم.
دکتر سید جواد طباطبايي به عنوان سخنران اختتامیه همایش سخنرانی خود را این گونه اراده داد: وی در ابتدا ضمن بيان مقدمهاي به اين موضوع پرداخت كه انديشه سياسي چيست و به چه كار ميآيد. وي گفت: نكته اول من كه بخش عمده آن انتقادي است اين است كه زماني كه ما دانشجو بوديم دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران كه نخستين نهادي است كه ظاهرا انديشه سياسي در سالهاي ١٣٣٠ براي نخستين بار وارد آن شده است، روي مدل دانشكدههاي فرانسوي به خصوص دانشكده حقوق پاريس درست شده بود و آنجا بعدها متوجه شدند كه ضمن درسهايي كه در پاريس داده ميشود چيزي به نام انديشه سياسي وجود دارد. در پاريس تا دهههاي اخير اين درس را ميدادند كه وقتي آن را وارد كردند (Ideas) را به انديشهها ترجمه كردند و در وزارت علوم آن زمان درسي به نام انديشهها ايجاد شد. امروز ما درسي داريم كه به آن انديشههاي يك و دو ميگويند و روي آن ما شروع به كتاب نوشتن كرديم. بعدها «سمت» به وجود آمد كه ادعا ميكند بايد كتاب توليد كنيم تا از كتابهاي خارجي و ترجمهها قطع وابستگي بشود و از سوي ديگر نيز توليد علم كنيم. در جهت توليد اين علم، يك گروه علوم سياسي نيز وجود دارد كه مقداري كتابهاي علوم سياسي نيز نوشتهاند. ما از يك جايي چيزي گرفتيم -Ideas- كه آن را به انديشهها ترجمه كرديم و يك واژه جعلي است. وقتي در «سمت» كه محل تمام علماي همه رشتههاي ما است شروع به نوشتن كتاب كرديم، نام آن را تاريخ انديشههاي... گذاشتيم و از آنجا كه در سطح جهاني توليد اثر داشتيم عنوان آن را به صورت جمع به انگليسي ترجمه كرديم. شما اگر تمام جهان را بگرديد كتابي پيدا نميكنيد كه تاريخ انديشه باشد و جمع به كار برده باشد. پس ما در جايي اشكالي داريم؛ اينكه نميدانيم وقتي راجع به انديشه در معناي دقيق آن صحبت ميكنيم، از افلاطون تا هگل تا هايدگر تا ديگران، هيچ يك انديشههاي سياسي ندارند بلكه انديشه سياسي دارند زيرا انديشه سياسي يعني يك نظام منضبط مفاهيمي كه چفت و بست دروني و منطقي اينها را از داخل نشان دادهاند، نه اينكه هر كسي هر چه گفت را ميتوان انديشهها ناميد. البته انديشهها در جاهايي در انگليسي و فرانسوي به كار ميرود اما اينها تاملاتي جسته گريخته و نامنسجم است كه درباره كساني نوشتهاند اما آنجا نيز بايد به تاملات - و نه انديشهها - ترجمه شوند.
طباطبايي با بيان اينكه انديشه سياسي در ايران دو متولي دارد و لااقل در اين مورد در وضعيت اسفناكي به سر ميبرد، ادامه داد: يكي اينكه دانشگاهها و گروههاي علوم سياسي رسمي ما تاريخ انديشه سياسي درس ميدهند. اينكه دولت آمده و گفته كه يك شرح درسي وجود دارد كه من نوشتهام و بعد موسسهاي نيز به نام «سمت» درست كرده و گفته شما كتاب بنويسيد و ما اين را به دانشجو تحميل ميكنيم، مثل همه اموري است كه پيش نميرود. اولا وقتي كه رقابتي وجود ندارد و غلط مينويسيم نتيجه اين ميشود كه با چاپ چندين هزار نسخهاي هر كتاب، مطلب غلط را در سطح وسيعي منتشر كرده و به دست دانشجو ميدهيم و استاد اين كتابها را به او تحميل ميكند و صداي هيچ يك نيز درنميآيد. چرا ما كاغذ و امكانات را حرام و وقت دانشجو را تلف ميكنيم. در واقع، وضعيت انديشه سياسي هرچقدر هم كه ما حرف مهم بزنيم و تبليغ كنيم در اين حد و حدود است. كتابهايي كه در دانشگاههاي ما وجود دارد بعضا رونويسي از آثار ديگر است. وقتي دانشگاه تهران تصميم داشت به مناسبت هفتادمين سال تاسيس خود، هفتاد كتاب از هفتاد سال منتشر كند، يكي از آنها كتاب دكتر محسن عزيزي بود و اين نشان ميدهد كه ما در اين فاصله كار زيادي نكردهايم و همان نخستين، آخرين آن نيز هست. از سوي ديگر، مقدار زيادي از اين كتابها را ما ترجمه كردهايم و به دست مردم دادهايم در حالي كه عمدتا اصطلاحات را بلد نيستيم، كساني ترجمه ميكنند كه آن زبان را به خوبي بلد نيستند و از سوي ديگر، فاجعه اين است كه فارسي بلد نيستند. يعني شما كمتر كتابي را مييابيد كه در آن غلط فارسي وجود نداشته باشد. به همين دليل است كه وقتي سمت يك كتاب پر غلط منتشر ميكند صداي يك فرد معمولي درنميآيد. وي با اظهار تاسف از اينكه دانشگاه ما نميتواند وظيفه خود را به درستي انجام دهد، گفت: دانشگاه ما ادامه دبيرستان است و حتي كلمه دانشگاه و معناي آن براي ما جا نيفتاده است. امروز به خصوص در دو سه دهه اخير، بخش مهم كساني كه در دانشگاه هستند، حكم دانشگاهي دارند نه اينكه دانشگاهي هستند. امروز در علوم انساني اگر ديكتهاي از كليله و دمنه بگيريد كه من در چهارم و پنجم دبيرستان مينوشتم، ٨٠ درصد استادان رد ميشوند. آيا خجالت آور نيست كه در دانشگاهي كه فروغي اول رييس آن بوده، فروغي دوم در آن كتاب نوشته و دهخدا در آن استاد بوده تدريس ميكنيد؟ وقتي وضع اين است بخش عمدهاي از توليدي كه در دانشگاه استفاده ميشود از بيرون و از بازار آزاد ميآيد. البته اين در جاي خود بد نيست اما شما نميتوانيد با اين عنوان كه آزادي نوشتن وجود دارد، بر كساني كه اين مطالب را مينويسند يا ترجمه ميكنند يا درس ميدهند هيچ نظارتي نداشته باشيد. البته من در اينكه اين آثار در بيرون چاپ و منتشر شود، اشكالي نميبينم اما آنجا كه دانشگاه خود نميتواند توليد كند و از بازار آزاد استفاده ميكند و رسانهها و مطبوعات نيز براي آن هالهاي از تقدس ايجاد ميكنند، من ايراد بسيار بزرگي ميبينم. اين هاله دور سر روشنفكري ما نيز وجود دارد و دهههاست كه آثار آنها در دانشگاه تدريس ميشود در حالي كه هيچ چيز آنها درست نيست. بيشتر استاداني كه در دانشگاههاي ما درس ميدهند، نميدانند كسي كه اسم او براي آنها و در رسانهها تا اين حد بزرگ شده است چيزي نميداند. يكي از نقدهاي من بر «شهريار» ماكياولي بود كه توضيح دادهام ميتوان به اندازه ٢٥٠ صفحه براي اين كتاب صد صفحهاي نقد نوشت. اما بايد در جايي كسي توضيح ميداد كه فكر نكنيد اينها توليدات علمي مهمي هستند بلكه بيشتر ساختهها و بافتههاي ذهن ما است. ايرادهاي بيشتري بر انديشه سياسي ما وارد است اما بايد اشارهاي به يك ايراد اساسيتر داشته باشم كه نه ايراد دولت است و نه ايراد ملت و نه ايراد دانشگاه اما بايد آن را بدانيم؛ شما نميتوانيد ندانيد كه به لحاظ تاريخ انديشه در جهان چه گذشته و چه ميگذرد. انديشه سياسي در دنيا لااقل در سه، چهار جاي ديگر غير از اينجا توليد شده است. بنابراين، ما هر نظري درباره آنها داشته باشيم نميتوانيم آنها را نشناسيم. تاكيد من اگر دانشگاهي ميبودم اين بود كه پايهها و بنيانها را ياد بگيريم. اين خود يك آسيبشناسي اسفناك است كه ما همراه با مد كشورهاي انگليسيزبان، انديشه سياسي را پي ميگيريم. تاريخ انديشه به ستونهايي تكيه داده است كه ما آنها را نميشناسيم و تا زماني كه آنها را نشناسيم، نميتوانيم درست بينديشيم.
گزارش کامل این همایش تا ساعاتی دیگر در سایت انجمن علوم سیاسی ایران