ایران در نقشه جهان

گزارش نشست« اکنون، اقتصاد و سیاست ایران در کجا ایستاده است؟»

جمعه نوزدهم مرداد ماه 1397

 

 

گزارش نشست تخصصی « اکنون، اقتصاد و سیاست ایران در کجا ایستاده است؟»

 

 

گزارش از:

عاطفه شهسواری دانشجوی ارشد روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی،

مونا شایسته  دانشجوی ارشد مطالعات آمریکا دانشگاه علامه طباطبایی،

راضیه اکبری دانشجوی ارشد روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی 

 

نشست تخصصی کمیته اقتصاد سیاسی انجمن علوم سیاسی با موضوع اکنون، اقتصاد و سیاست ایران در کجا ایستاده است؟ روز پنجشنبه 11 مرداد ماه ساعت 14 تا 19 با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. این نشست در دو پنل برگزار شد که در پنل اول آقایان دکتر مهدی پازوکی(مشاور اقتصادی معاونت زیر بنایی سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور و استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی)،دکتر امیر ناظمی( فعال حوزه اقتصاد و آینده‌پژوهی)، دکتر غلامعلی فرجادی (عضو هیئت علمی موسسه آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی)، و دکتر غلامرضا مصاحبی مقدم(عضو مجلس تشخیص مصلحت نظام و دانشیار دانشگاه امام صادق) سخنرانی کردند. در پنل دوم این نشست هم آقایان دکتر حاتم قادری (استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس)، دکتر ابراهیم متقی (استاد روابط بین‌الملل دانشگاه تهران) دکتر محمدباقر خرمشاد(دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی) و دکتر عباس کاظمی (جامعه‌شناس) با مدیریت دکتر قدیر نصری استاد دانشگاه خوارزمی برگزار شد. تلاش شد در این نشست به سه پرسش اساسی پاسخ داده شود. 1. به باور شما شرایط کنونی، اصلی‌ترین معضل پیشاروی کشورمان ایران چیست؟ 2.اساسی‌ترین منشأ پدیداری این معضل چیست و عناصر مقوم این معضل کدامند؟ و چه آینده‌ای در انتظار ایران است؟ 3. به‌طور مشخص چگونه و با تمرکز بر کدام اندیشه و نیرویی می‌توان این وضع خطرناک را پشت سر نهاد و از تکرار چنین شرایط آزاردهنده‌ای اجتناب کرد؟

 

مهدی پازوکی

اولین سخنران این پنل دکتر مهدی پازوکی بودند به نقل از ایشان، مشکل امروز مشکل اقتصادی نیست بلکه مشکلی در گرو سیاست است. البته، این موضوع بیانگر اینکه اقتصاد مشکل ندارد نیست. وی معتقد است امروزه و در طی 40 سال اخیر مشکلات اقتصادی ایران علاوه بر بخش داخلی که به مدیریت نادرست ما بر می‌گردد، باید  به عوامل خارجی که یکی از مهمترین آنها عدم تعامل با بانک‌های جهانی است اشاره کرد. مشکل اصلی ما، اقتصاد بسته و عدم تعامل با سیستم جهانی است. برای درک بیشتر اقتصاد بسته می‌توان به کشور کره‌ی شمالی و جنوبی اشاره نمود که در عین یکسان بودن زبان و فرهنگ به دلیل تفاوت در نوع حکومت داری و سیستم اقتصادی دارای دو وضعیت اقتصادی غیر قابل مقایسه هستند.

طبق نظر پازوکی منشا اصلی این مسئله را باید عدم شفافیت مالی و بی انضباطی اقتصادی در سه حوزه پولی، مالی و اداری دانست. عدم شفافیت مالی منجر به مشکلات عدیده ای برای همکاری ایران با سیستم بانکداری جهانی گردیده است. برای مثال FATF برای استفاده از مزایای بانکداری جهانی بسیار مهم است. این تعهد به نوعی پذیرفتن توافقی است که منجر به کاهش پولشویی، فرار مالیاتی وگردش حسابهای غیر قانونی میگردد و در نتیجه تعامل ایران را در چهارچوب منافع ملی با سیستم مبادلات اقتصادی جهان بهبود میبخشد. برای درک درست این مسئله می‌توان به اختصاص 25% بودجه در اختیار موسسات غیر مجاز با محساباتی غیرشفاف اشاره کرد. از نمونه های بی انظباطی مالی در کشور می‌توان به تعدد دانشگاه های دولتی در دورترین نقاط کشور اشاره داشت که حتی بدون داشتن دانشکده صرفا به مراکز تولید مدرک تبدیل شده اند.از دیگر موارد باید به دانشگاه های فرهنگیان اشاره کرد که طبق سند بودجه در 31 استان شعبه دارند و با پذیرش افرادی که از لحاظ علمی رتبه های بسار خوبی کسب نکرده اند را جذب میکند و این در حالی است که 1000 نفر اول کنکور سالانه جذب دانشگاه های تهران، شریف، شهید بهشتی و... میگردند. از نمونه های بی انضباطی اداری میتوان به جذب افراد نالایق در ادارات دولتی و عدم شایسته سالاری اشاره کرد.

از نظر پازوکی قدم اول برای برون رفت و حل مشکلات موجود در حوزه خارجی، تغییر در  نوع سیستم اقتصادی و تلاش برای FATF تعامل سازنده با جهان در چهارچوب منافع ملی است که لازمه ی آن در وضعیت کنونی تصویب برای شفافیت سازی ساختارهای اقتصادی و جلوگیری از پولشویی و دلالی و واسطه‌گری توسط موسسات مالی غیر مجاز میگردد که میتواند بسیاری از مشکلات داخلی را نیز حل نماید. در حوزه داخلی، تلاش برای رفع بی انضباطی اقتصادی در هر سه حوزه پولی، مالی و اداری است. این امر خود منجر به اصلاح بسیاری دیگر از ساختارهای نادرست کشور مانند آموزش و پرورش نیز میگردد میتوان اشاره کرد. در پایان، ایشان  آینده ای روشن برای ایران متصور  بودند و مشکلات اقتصادی ایران قابل حل است و جامعه ایران به دنبال تحول وبه سمت توسعه است و همچنین با افزایش فهم و درک عموم مردم این مسیر  با سرعت بیشتری پیموده خواهد شد.

 


 

امیر ناظمی

دکتر امیر ناظمی دومین سخنران این نشست بود. به نظر ایشان داشتن چارچوب‌بندی درست از مسئله مهم است. وقتی چارچوب‌بندی درست از مسئله وجود داشته باشد، راه نیز ایجاد می‌شود. از نظر وی ایران را دوگانه‌های نبرد بین نیروهایی که بخشی از آن نیروها می‌خواهند تعامل سازنده با دنیا داشته باشند و نیروهایی که دوست دارند درون‌گرا باشند و رابطه خود را با جهان کم رنگ کنند. تشکیل داده‌اند. به باور ایشان Framing  مهم است و یک Framing   که ممکن است در داخل ایران وجود داشته باشد، اصلاح طلب- اصولگراست. اینها سعی می‌کنند هر مسئله‌ای را در این چارچوب ببیند. ناظمی در ادامه سخنان خود به اینکه ما باید این چارچوب ها را به اشتراک بگذاریم اشاره می‌کند. و اینکه زمان Framing   به‌طور ناخودآگاه جایگزینی نیز صورت میگیرد. چارچوب‌بندی که ایشان از خود به اشتراک گذاشت عبارت بود از: چارچوب‌بندی بین نوگرایی و کهنه گرایی.  مثالی که در اینجا می آورد تکنولوژی و پیامدهای آن تکنولوژی هراسی است. اینکه شبکه اجتماعی در دنیا ظهور میکند، اگر گذشته گرا باشیم تمام نیروهای خود را برای مخالفت با آن بکار میگیریم. به باور وی ما در مواجه با مسائل مدرن دنیا ناتوان بوده ایم.

 


 

غلامعلی فرجادی

دکتر فرجادی بعنوان سومین سخنران مشکل اصلی جامعه ایرانی را سیاسی دانست. مشکل سیاسی که در قالب اقتصادی جلوه پیدا کرده است و دلیل اصلی آن، عدم پیشارویی با سیستم اقتصادی جهانی و عملگرایی به سمت اقتصاد خود کفا و همچنین منزوی کردن سیستم اقتصادی است که در طی سالهای اخیر برخلاف سیستم جهانی و دیگر کشورها به سمت سیستم اقتصادی بسته پیش رفته است. از نظر فرجادی دیگر مشکل اساسی عدم توجه و دید علمی به اقتصاد و سیاست است. تا زمانی که به اقتصاد و سیاست به عنوان علم نگاه نشود، عقلانیت اقتصادی وسیاسی در جامعه وجود نخواهد داشت. در نتیجه منجر به وضعیت بحرانی در جامعه می‌گردد. از نظر وی  به طور کلی در ایران سه سازمان وظیفه اقتصادی را بر عهده دارند: 1- سازمان بودجه و برنامه ریزی 2- بانک مرکزی 3- وزارت اقتصاد و دارایی که هر سه سازمان اقدامات لازم جهت تصمیم سازی را انجام میدهند.

از نظر دکتر فرجادی مشکل ما عدم همسویی درک خود با جامعه و اقتصاد جهانی است و همچنین عدم یکسان سازی معیار های اقتصادی دولت با وضعیت مردم در جامعه ایران است. برای مثال میتوان به دلایل گران شدن دلار اشاره نمود که قسمتی از ان مربوط به مسایل سیاسی خارجی است و قسمتی دیگر مربوط به اقتصاد داخل است که نه تنها در دوران روحانی وقبل از آن منجر به ایجاد آن گردیده است و دلیل اصلی آن یکسان سازی  قیمت دلار و ثابت نگه داشتن میزان ارز بوده است.

در نتیجه راه برون رفت از این وضعیت این است که در قدم اول، باید برای کنترل میزان نقدینگی در جامعه تلاش کرد. چون در نتیجه آن میزان تورم و در نتیجه میزان قدرت خرید در جامعه را تغییر خواهد کرد. در مراحل بعدی باید ساختارهای درست اقتصادی جایگزین وضعیت موجود گردد.

شایسته سالاری در ساختارهای تصمیم گیر در حوزه اقتصادی
درمان فساد ریشه ای در مسائل و ساختارهای  مالی و نقدینگی در کشور که البته با شفافیت سازی در نهادها و به خصوص در تخصیص منابع قابل حل است. و
جلوگیری از انتشار و استفاده از اطلاعات سازمانی که منجر به سوء استفاده افرادی خاص در سطح جامعه گردد.

 


 

غلامرضا مصباحی مقدم

دکتر مصباحی مقدم به عنوان آخرین سخنران پنل اول معتقد بود، بنیادی‌ترین مسئله در ایران اقتصاد و مشکلات اقتصادی آن می‌باشد و ریشه ی این امر را در اتکا به نفت دانستند و اشاره نمودند که متاثر از این امر، ملت به جای اتکا بر ظرفیت و توانایی‌های خود برنفت تکیه کرده اند. برحسب این مکانیزم که هر مقدار ارز به حساب های خارجی بانک مرکزی واریز می شود دولت درخواست معادل ریالی از آن را دارد که این مسئله منها و مبدأ رشد و تزریق نقدینگی می‌باشد که این امر با نقدینگی متعارف متفاوت است که به آن پول پرقدرت می‌گویند. هر وقت درآمد نفت افزایش یافته تورم‌ها شدیدتر شده است و برعکس آسان‌ترین راه برای تأمین منابع برای بوجه ی خودش نفت بوده است: زمان شاه بالای 75% اتکای به نفت بوده است که بعد از انقلاب کاهش یافته است. مصباحی مقدم معتقد بود که منبع دوم نقدینگی در کشور؛ استقراض از بانک مرکزی ست.  نقدینگی باید مطابق با چه میزان و مقیاسی رشد کند؟ این امر باید متناسب با رشد کالاها و خدمات، رشد تولید باشد.  نکته‌ی قابل توجه اینکه تزریق نقدینگی یک اثر اجتماعی هم دارد: بازتولید ثروت را در جامعه نامتعادل کرد ثروتمندان، ثروتمند تر و فقرا فقیرترشدند. ایشان راه برون رفت از این امر را اینگونه عنوان کردند که : اولا باید از رشد نقدینگی جلوگیری شود که البته این سهل‌ترین کار نیست. دوما نقدینگی موجود را مدیریت کنند. نقدینگی را می‌توان به سمت تولید هدایت کرد. همچنین عدم وجود شایسته سالاری را امر مهمی دانسته که باید به این امر توجه نمود.

 


 

پنل دوم نشست

حاتم قادری

دکتر قادری سخنان خود را اینگونه آغاز کرد که اگر از جهت سیاست به وضعیت امروز ایران نگاه کنیم شاید مهمترین مشکلی که با آن روبرو هستیم این است که هیچ‌گونه حکومت مؤثری وجود ندارد و به نظر می‌آید که هیچ حکومت مؤثری در این چهار ده نیز وجود نداشته است. حکومت مؤثر یعنی تا چه حدی از مردم به بهبود وضعیت توسط آن نظام امیدوار باشند. نظام باید قادر باشد به مردم یک امید به آینده تضمین کند. بر اساس حکومت مؤثر، حکومت می‌تواند سیاست‌گذاری کند تا با مردم تعامل داشته باشد و سیاست‌های آن‌ها بین مردم با نوعی مقبولیت و احترام برخوردار باشند. هر چند قسمتی از آن با انتقاد روبرو باشند. به ظن ایشان وضعیتی که در ایران وجود دارد این است که هیچ‌گونه حکومت مؤثری در کار نیست. جز اینکه بخشی از نظام در نبود اپوزیسیون خیلی جدی در داخل می‌تواند فکر کند که همچنان بر امور مسلط است.

ایشان در ادامه سخنان خود بیان می‌کنند سیاستی که قبل از انقلاب به‌ویژه در دهه‌های 40 و 50 وجود داشت یک ادبیات با رادیکالیسم سیاسی گسترده بود که بخشی را نیروهای چپ ،بخشی را به‌طور کلان نیروهای ملی و بخشی را نیز نیروهای مذهبی تغذیه می‌کردند. نظام شاه مشکلات اساسی خود را داشت. اجازه نمی‌داد در داخل اپوزیسیون حتی وفادار اما منتقد به شکل جدی وجود داشته باشد چون نظام شاه نیز بر اساس نظام ولایی اما به شکل شاهنشاهی برخوردار بود. که نظام ولایی شاهی با نظام ولایی جمهوری اسلامی ایران به نوعی بازتولید هم اما به شکل‌های مختلف هستند. به گفته قادری تازمانی که هیئت حاکمه درگیر قدرت‌جویی است وضعیت همین است و در بن بست قرار خواهیم داشت. ایشان در ادامه یکسری راه‌کارها را بیان میکند که به اعتقاد خودشان بعضی از آن‌ها ارمانگرایانه می‌باشد. این راه‌کارها عبارتنداز: باید جامعه مدنی قوی داشته باشیم که بتواند خود را بر هیئت حاکمه تحمیل کند. جامعه مدنی حاکم بی‌رمق است.

 


 

محمدباقر خرمشاد

دکتر خرم شاد به عنوان دومین سخنران پنل سیاسی نشست، عنوان انتخابی مطرح شده برای سخنرانیش را "جامعه و سیاست در ایران 1397 " عنوان کرد و معتقد بود در قالب سه حوزه قابل تحلیل است.

1.جامعه ایران در 1397 .2. سیاست خارجی و حضور ما در منطقه 3. سیاست داخلی و چالش های آن

جامعه در ایران به طور متدولوژیک جامعه‌ای پیچیده ای است و از لحاظ روش تحقیق به روش قیاسی عملکرده است.  اینگونه که با فهم کلیت آن می توان بقیه پدیده ها را فهمید. بنابراین با فهم آن کلیت می‌‌توان پدیده‌های خرد را ذیل آن پدیده فهم و درک کرد. پس برای فهم ایران و جامعه ایران در سال 1397 باید شیفت پارادایمی، شیفت گفتمانی و شیفت راهبردی ایجاد شود و در نتیجه منجر به شناسایی دیگر متغیرها در جامعه گردد. این پدیده عبارت است از به هم خوردن توازن میان نیروهای اجتماعی سنت خواه و تجددگرا به عنوان دو نیروی اجتماعی موثر. این دو نیرو از هم گریزی ندارند و هیچ کدام نتوانسته اند دیگری را حذف کنند. از نظر خرمشاد در یک دهه ی این نامتوازنی منجر به عدم توازن و در ادامه تبدیل به آنومی گردیده است. ورود در این میان دخالت‌های خارجی هدفمند و سازمان یافته این عدم توازن را در دهه های اخیر تشدید کرده است.

 


 

ابراهیم متقی

دکتر متقی به‌عنوان سومین سخنران پنل سیاسی درپاسخ این سؤال که بنیادی‌ترین مسئله‌ی ایران کدام است و راه برون رفت از آن چیست؟ معتقد بود امروزه در حوزه‌ی داخلی انتظارات فزاینده جامعه و از طرفی دیگر دولت و نظام سیاسی در وضعیت پاسخگویی و شفاف‌سازی و شرایط کارآمدی قرار ندارد که این واقعاً یک فاجعه بزرگ است. از سوی دیگر واکنش نسبت به این نظام سیاسی از دو عرصه انجام می‌گیرد یک حوزه‌ی بین‌المللی و منطقه‌ایش نگاهی که آمریکایی‌ها دارند این هست که ایران بیش از نقش منطقه‌ای خود گسترش یافته است. یعنی ایران باید در حوزه‌ی مرزهای جغرافیایی‌اش قرار داشته باشد. نفوذ منطقه‌ای ایران به همان‌قدر که افزایش یافته است نفوذ در حوزه‌ی ساخت داخلی و اجتماعی‌اش کاهش یافته است. این یک مشکل اساسی ست که به همین دلیل است که عرصه‌ی سیاست داخلی و خارجی‌مان باهمدیگر همخوانی ندارد به همین دلیل است که در وضعیتی قرار داریم که دو حوزه‌ی قدرت و مسئولیت قرار دارد.

از نظر دکتر متقی اگر ایران نیروهای نظامی‌اش را در سوریه یمن عراق لبنان قرار داد و ایفای نقش می‌کنند ناشی از یک ناسیونالیسم است. ناسیونالیسمی که مذهب و ملیت را بهم پیوند می‌زند. اینجاست که انگاره‌ی امریکایی و عربستان و اسرائیل این است که ایران بیش از حد قدرت یافته است و باید این قدرت شکسته شود. همچنین اینجاست که روشنفکری در کشور معنا پیدا می‌کند که آیا باید رویکرد رمانتیک داشت یا عمل‌گرایانه؟ در این میان حوزه‌ی سلبریتی های ما فضای موج آشوب را در عرصه‌ی اجتماعی بازتولید می‌کند و رویکرد خود را این چنین عنوان کردند که ما با کمبود اقتدار روبرو هستیم. چون اقتدار یعنی پاسخگویی، یعنی کنترل مشکل اقتصادی، یعنی هماهنگ کردن ادراک عمومی در فضای اجتماعی. به نظر این استاد دانشگاه تهران امروزه بدترین آفت جامعه‌ی بحران‌زده‌ی ما این ست که جامعه قطبی شده است. وقتی جامعه قطبی شود در برابر چالش‌هایی که امریکا ایجاد می‌کند و مبنایش بر اساس تحریم‌های اقتصادی و در فضای رسانه‌ای و گسترش شکاف در محیط داخلی است، قطعاً ما دوران باثباتی را در کوتاه مدت نخواهیم داشت.

 


 

عباس کاظمی

آخرین سخنران این پنل دکتر کاظمی بودند. ایشان مهم‌ترین مسئله جامعه ایران را مسئله نارضایتی می‌دانند. از نظر وی باید ریشه این نارضایتی‌ها شناسایی شود. کاظمی اگرچه ساختار سیاسی را مهم می‌داند اما ریشه عمیق‌تر را باید درنارضایتی‌های اجتماعی و مردم می‌داند. از نظر کاظمی در این رابطه دو نقد مطرح است: اولین نقد مربوط به اسطوره دولت بد و مردم خوب است. دومین نقد؛ اسطوره دولت مداخله گر و مردم منفعل. به باور کاظمی آنچه را که به‌عنوان دولت می‌شناسیم برآمده از خود مردم است. ما با ساخت اجتماعی جامعه را اداره نمی‌کنیم بلکه با خانواده اداره می‌کنیم. ما با یک جامعه در حد یک خانواده باقی‌مانده‌ایم. به ظن ایشان بخشی از نارضایتی‌های انباشته‌شده در جامعه درست است، اما بخش عمده آن اضافی و ناشی از توقع زیاد است. راهکارهایی که ایشان ارائه می‌دهد؛ اصلاح ساختار سیاسی و چرخش نخبگان برای جامعه است، ولی قرار است همه این‌ها از ساخت جامعه سرچشمه بگیرند. بنابراین اول باید ساختارهای اجتماعی را درست کنیم، نهادهای اجتماعی را بسازیم بعد دولت هم باید دست از مداخلات در نهادهای اجتماعی بردارد. راه‌حل دیگر شکل‌گیری جنبش‌های اجتماعی، تقویت سمن‌ها و تغییر نقش روشنفکران و سلبریتی ها است.