ایران در نقشه جهان

تحلیل و بررسی دیدگاه‌های داستان‌نویسان دهۀ چهل شمسی دربارۀ پدیدۀ سیاسی-اجتماعی اصلاحات ارضی

پنج شنبه دوازدهم اسفند ماه 1395

 

تحلیل و بررسی دیدگاه‌های داستان‌نویسان دهۀ چهل شمسی

دربارۀ پدیدۀ سیاسی-اجتماعی اصلاحات ارضی

عباس ملکی[1]

مریم سیّدان[2]

 

سیاست در جامعۀ ایران قدمتی به اندازۀ تاریخ ایران دارد. تعامل میان افکار و تحولات سیاسی ایران، پیامدهای اجتماعی آن، و انعکاس این دو عامل در ادبیات داستانی معاصر قابل توجه است. سال‌های 1300 تا 1357 از مهم‌ترین دوره‌های تحولات سیاسی در ایران است. از میان شکل‌های ادبی رایج در دورۀ معاصر، «ادبیات داستانی» در انعکاس رویدادها، امور، و اندیشه‌های سیاسی موفق‌تر بوده است. یکی از مسائل سیاسیِ منعکس‌شده در داستان‌های معاصر، پدیدۀ موسوم به «اصلاحات ارضی» است. اصلاحات ارضی از جمله تصمیم‌گیری‌ها و رویدادهای سیاسی- اجتماعی مهمی است که در اوایل دهۀ چهل شمسی، تأثیر گسترده‌ای بر وضعیت روستاهای ایران گذاشت و موجب تغییرات اساسی و تحولات گوناگون در زندگی روستاییان و تغییر نظام سنتی مالکیت در ایران شد.

این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش اساسی است: به لحاظ تفکر سیاسی چه رابطه‌ای بین سیاستمدارانِ مبتکر اصلاحات ارضی و پیامدهای این برنامه در ادبیات ایران وجود دارد و داستان‌نویسان ایرانی چه نظری دربارۀ اصلاحات ارضی داشته‌اند؟ به عبارت دیگر، ما به دنبال نشان دادن تفکر داستان‌نویسان دربارۀ یک پدیدۀ سیاسی-اجتماعی هستیم. در عین‌حال، قصد داریم به این پرسش فرعی نیز پاسخ دهیم: آیا تلقی این داستان‌نویسان از اصلاحات ارضی با تلقی تحلیل‌گران عرصۀ علوم سیاسی در این‌باره یکسان است یا تفاوت دارد؟ از این‌رو، مقاله در دو بخش تدوین می‌شود: در بخش اول، اصلاحات ارضی تعریف می‌شود و شکل‌گیری، مفاد، نحوۀ اجرا و نیز پیامدهای حاصل از آن، بررسی می‌شود. در بخش دوم، مسئلۀ اصلاحات ارضی در آثار داستانی این دهه بررسی و درون‌مایه‌های مربوط به آن عرضه می‌شود و نظر نویسندگان در این‌باره استخراج می‌گردد و در پایان به تحلیل مباحث پرداخته می‌شود.

 

کلیدواژه‌ها: تحولات سیاسی، فکر سیاسی، اصلاحات ارضی، روستا، زمین، دهۀ چهل شمسی، ادبیات داستانی ایران.

 

.[1]دانشیار دانشگاه صنعتی شریف

.[2]استادیار دانشگاه صنعتی شریف