سینمای ایرانی بهمثابه محمل اندیشهورزی سیاسی: مطالعه سینمای 1332-1357
سیدمحسن علویپور[1]
ورود سینما به ایران در پایان عصر قاجار، امکان نوینی را برای اندیشهورزی سیاسی و اجتماعی در کشور فراهم آورد که البته از این امکان تا چند دهه بعد، یعنی دهه 40 و 50 شمسی چندان بهرهای برده نشد. با این حال، با بازگشت برخی ایرانیان که در عصر پهلوی اول برای تحصیل به فرنگ رفته و در نتیجه با ضرورتها و ظرفیتهای سینما آشنا شده بودند، و همچنین وقوع رخداد بزرگی چون ملیشدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد، نگرش به سینما بهمثابه عرصهای برای تامل در وضعیت جامعه، نقد اجتماعی، تصویر امکانهای زیستی، ارائه هنجارهای مطلوب سیاسی و مدنی، و بازنمایی راستی و ناراستیهای زندگی ایرانی تحول یافت و این روند بالندگی تا آنجا ادامه یافت که در سالهای پایانی حکومت محمدرضا پهلوی، سینما بهمثابه یکی از جلوههای حیات اجتماعی، موقعیت مستحکمی را در ترویج اندیشههای نو و تاثیرگذاری بر حرکتهای سیاسی و اجتماعی به دست آورد. در واقع میتوان گفت در طول این سالها، «سینمای ملی» ایرانی به جایی رسید که اعضای جامعه تصویر موجود و ممکن خویش را در آن دیده و برای حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب بدان تاسی جویند. پژوهش حاضر بر آن است که با واکاوی آثار سینماگران مولف ایرانی در سالهای 1332-1357، از طریق خوانش نمونههای آثار فروغ فرخزاد، ابراهیم گلستان، فرخ غفاری، داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی و بهرام بیضایی، اندیشهورزی سیاسی در سینمای ایران را در این سالها و در آستانه انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار دهد.
کلیدواژهها:سینما، اندیشهورزی، طغیان، روایت رهایی
[1]. استادیار علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.